سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برنامه های ثابت هفتگی مسجد که پس از نماز مغرب و عشاء برگزار میگردد: شنبه ها: جلسه قرآن ، دوشنبه ها: جلسه پرسش و پاسخ ، سه شنبه ها: دعای توسل ، پنجشنبه ها: دعای کمیل ، جمعه ها: پس از نماز صبح دعای ندبه،پس از نماز مغرب و عشاء برنامه سخنرانی مذهبی

اسلایدر

مطالب اخیر وبگاه

        ار اینجا یک نکته‏اى که احتیاج دارد توضیح داده بشود این است که‏چه ربطى است بین ذکر لفظى با آن توجه قلبى؟ ...این یک مطلب، یکى‏هم این که حالا این چه مسأله مهمى است که این قدر تأکید شده روى‏آن؟ این همه آیات و روایات در این زمینه وارد شده؟ حتى عرض کردم‏به عنوان هدف نماز معرفى شده. مگر چه نقشى دارد در زندگى انسان،در سعادت انسان، در کارهاى انسان که این قدر مورد تأکید واقع شده؟مگر آنهایى که ذکر خدا نمى‏گویند یا برکات قلبى ندارند چه کم دارند؟اگر آدم ذکر نگوید چطور مى‏شود؟ چرا این قدر اهمیت داده شده به‏ذکر؟ و بالاخره این مسأله‏اى که مربوط به کیفیت است که در متن این‏روایت آمده است، آن دو مطلب را قدرى توضیح بدهم، بعد بپردازیم‏به توضیح درباره متن خودمان.
ما وقتى کلامى را ادا مى‏کنیم، سخنى مى‏گوییم، چیزى به زبان‏مى‏آوریم، قطعاً قبل از این که به زبان بیاوریم معنایى را در دل تصورکرده‏ایم. یک معنایى را قصد داریم به دیگرى تفهیم کنیم، درمکالمات‏مان. معمولاً سخن گفتن انسان‏ها براى این است که مفهوم‏خودش را براى دیگرى تفهیم کند، ولى گاهى هم هست که از گفتن یک‏لفظى، تفهیم مفاهیم به دیگرى مراد نیست، بلکه یک نکته‏هاى روانى‏خاصى منظور است که مهم‏تر از همه تلقین است. همه مى‏دانید که یکى‏از دستوراتى که روانشناس‏ها و روان پزشک‏ها در موارد زیادى تأکیدمى‏کنند روى آن، تلقین است که به صورت الفاظ ادا مى‏شود. البته آنهاآدابى هم براى آن ذکر مى‏کنند که براى این که مؤثر باشد، تأثیر خودش‏را ببخشد مثلاً در جاى خلوتى باشد، صدایتان را چه طور مثلاً بلندکنید، چند مرتبه تکرار کنید، این کلام در روح شما اثر دارد و به هر حال‏قبل از این که ما لفظى را ادا کنیم، چه به دیگرى معنایى را القا کنیم و چه‏براى این که اثرى در روح خود ما ببخشد، یک معنایى را تصورمى‏کنیم، چیزى را، یک مفهومى را داریم، آن را مى‏خواهیم تأکیدش‏کنیم یا براى خودمان یا براى تفهیم دیگران. هیچ وقت نمى‏شود که یک‏انسان عاقلى لفظى را ادا بکند بدون این که معنایى را قبلاً براى آن تصورکرده باشد. بله، گاهى دیده مى‏شود که بعضى از این کسانى که کارهاى‏غیر عادى انجام مى‏دهند، اصلاً منترى را دستور مى‏دهند که بخوانید، ازاین جن‏گیرها و از این‏ها، مى‏گویند یک چیزى بخوانید، طرف هم‏نمى‏فهمد اصلاً یعنى چه؟ هیچ معنایى هم از آن درک نمى‏کند. اومى‏گوید این لفظ را این طورى بخوانید فلان اثر را مى‏بخشد، چقدرراست است، چقدر دروغ است؟ سر جاى خودش، اما به هر حال این‏چیز شاذى است.
در مکالمات عرفى انسان، آن وقتى که مى‏خواهد مطلبى را به‏دیگرى تفهیم کند یا مى‏خواهد به خودش تلقین کند معنایى را تصورمى‏کند و آن لفظ را حاکى از آن معنا مى‏کند. وقتى ما اذکار لفظى را به کارببریم همین تسبیحات اربعه یا چیزهاى دیگر یا اجزایش را، فایده‏اش‏این است که ما اول معنایى را تصور مى‏کنیم که این لفظ را حاکى از آن‏معنا مى‏کند. منتها نه براى این که این معنا را به خداى متعال و ملائکه یابه دیگران القا کنیم یا تفهیم کنیم. قصد مکالمه و محاوره نیست. عمده‏اثرى که از ذکر لفظى منظور است تغییرى است که در روح خود انسان‏مى‏بخشد، ولى این اثر در حقیقت از معناست و لفظ ابزار است. نه این‏که این لفظ، ولو یک لفظ مهملى هم بود این اثر را مى‏بخشید. وقتى مامثلاً مى‏گوییم: الله اکبر و این را به عنوان یک عملى که مقدس است وتأثیر در سعادت ما، در کمال روح ما دارد، ادا مى‏کنیم، این منظور این‏نیست که این الف و لام و الى آخر، این الفاظ و حروف از آن جهتى که‏بگوییم لفظى است، یک صوتى است، این آثار را مى‏بخشد. نمى‏گویم‏الفاظ و اصوات معنا ندارند، اما آنجا که مى‏گویند ذکر خدا بگوییدمنظور این نیست که فقط یک صوتى از دهان شما خارج بشود. منظوراین است که کلام معنا دارى را ادا کنید، آن چنان که هر کلامى به عنوان‏حاکى از معنا ادا مى‏شود. فرقى که با سایر کلمات دارد این است که سایرسخنان، معمولاً سخنان دیگرى براى تفهیم مطلب به دیگران است، امااین براى این است که آن معنا در نفس شما اثر ببخشد.
پس هر ذکر لفظى مسبوق است یک مرتبه به یک مرتبه‏اى از یاد خداو ملحوق باید باشد به یک مرتبه عالى‏ترى. آدم وقتى مى‏خواهد ذکربگوید به یاد خدا مى‏افتد که ذکر مى‏گوید. اگر به کلى غافل باشد از این‏که خدایى هم هست العیاذ بالله، خب در مقام ذکر گفتن برنمى‏آید، ولوهر قدر توجه ضعیف هم باشد، یا عادت، به طور متعارف ما اول توجه‏پیدا مى‏کنیم به این که خدایى هست، بعد در مقام این برمى‏آییم که این‏عیب را بگوییم، کلامى را ادا کنیم که حاکى از یاد خدا باشد. پس یک‏مرتبه‏اى از یاد خدا ابتدا بر ما پیدا مى‏شود که به یاد این مى‏افتیم که‏ذکرى بگوییم، ذکر خدا بگوییم. ارتکازاً یک مرتبه ضعیفى از یاد در ماهست، پس با این لفظ مى‏خواهیم چه کار کنیم؟ این که مى‏گوییم تلقین‏کنید، این که مى‏گوییم اثرى به روح ما ببخشد، منظور این است که آن‏مرتبه ضعیف قوى بشود، توجه ما بیشتر جلب بشود، تمرکز پیدا کنیم.اول یک توجه مبهمى بود مثل این که در یک آن آدم به خیلى چیزهاتوجه مبهمى دارد. منظور از این که این لفظ را به زبان بیاورند، ذکرى راادا بکنند بخصوص در نماز، این است که آن توجه قوى بشود. توجه‏نفس که پراکنده بود، جزیى از توجه نفس معطوف به خدا شود در اثرگفتن این ذکر متنبه شود و توجه قوى‏تر شود. پس طبیعت ذکر لفظى‏این است که اولاً مسبوق به یک ذکر قلبى ضعیف باشد و در اثر این، آن‏حالت ضعیف مبدل شود به یک حالت قوى. یک مرتبه نازل‏تر از این‏فایده براى ذکر لفظى تصور مى‏شود و آن این است که اگر قوى‏ترنمى‏شود، اقلاً استمرار پیدا مى‏کند. آن توجهى که من پیدا کردم، آن درمعرض زوال است. حال ما دائماً دارد تغییر مى‏کند، یاد خدا را کأنّ‏فراموش مى‏کنیم براى این که آن حالت قلبى‏اى که استمرار پیدا کند ازذکر لفظى کمک بگیرد، مدد بشود براى این که آن حالت صفا پیدا کند.پس دو تا هدف مى‏توانیم داشته باشیم. یکى بهاى این توجه قلبى است،یکى هم قوت و شدت آن است، که البته این دومى مهمتر است.




برچسب ها : سخن روز
نویسنده خادم مسجد در یکشنبه 86/3/27 | نظر

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها
طراح قالب
ثامن تم