سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برنامه های ثابت هفتگی مسجد که پس از نماز مغرب و عشاء برگزار میگردد: شنبه ها: جلسه قرآن ، دوشنبه ها: جلسه پرسش و پاسخ ، سه شنبه ها: دعای توسل ، پنجشنبه ها: دعای کمیل ، جمعه ها: پس از نماز صبح دعای ندبه،پس از نماز مغرب و عشاء برنامه سخنرانی مذهبی

اسلایدر

مطالب اخیر وبگاه

 

سحر آمدم به کویت که ببینمت نهانی

« أرِنی» نگفته گفتی دو هزار « لَن تَرانی»

امام خمینی (ره)

« آقای طباطبایی مرد بزرگی است و حفظ ایشان با این مقام علمی لازم است.» همچنین ایشان دراوایل انقلاب خطاب به علامه طباطبایی فرموده بودند:

« همجواری شما برای ما مغتنم است. »

 

علامه طباطبایی در آخرین روز ماه ذیحجه سال 1321 هـ.ق در شاد آباد تبریز متولد شد،81 سال عمر پربرکت نمود و در صبح یکشنبه 18 محرم الحرام سال 1402 هـ.ق سه ساعت به ظهر مانده رحلت کردند.

اجداد علامه طباطبایی از طرف پدر از اولاد حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و از اولاد ابراهیم بن اسماعیل دیباج هستند و از طرف مادر اولاد حضرت امام حسین علیه السلام می باشند.

در پنج سالگی مادرشان و در نه سالگی پدرشان بدرود حیات می‌گویند و از آنها تنها  جز ایشان و برادر کوچکترشان سید محمد حسن کسی دیگر باقی نمانده بود.

سید محمد حسین پس از آموزش قرآن به فراگیری کتابهای گلستان و بوستان و مثنوی و نیزآموزش  خوشنویسی زیرنظر میرزا علینقی خطاط پرداخت . سپس در سال 1297 به مدت 7 سال به مدرسه طالبیه تبریزوارد شد و به فراگیری ادبیات عرب ، فقه و دانشهای اسلامی پرداخت .

در سال 1304 علامه طباطبایی به همراه برادرش به نجف اشرف مشرف شدند  و به تحصیل علوم دینی وعلوم ریاضی در نزد آقاسید ابوالقاسم خوانساری مشغول گردیدند .

ایشان سالها نزد استادان برجسته ای چون مرحوم آیت الله نائینی ومرحوم آیت الله اصفهانی و مرحوم سید حسن بادکوبه ای و آیت الله سید علی آقا قاضی طباطبایی، فقه و اصول ،فلسفه ومعارف الهیه و سیر وسلوک و مجاهدات نفسانیه را آموختند  .

مرحوم علامه در مدتی که در نجف مشغول تحصیل بودند به علت تنگی معیشت و نرسیدن مقرری که از ملک زراعی‌شان در تبریز بدست می آمد مجبور به مراجعت به ایران می شود و مدت ده سال در قریه شادآباد تبریز به زراعت و کشاورزی مشغول می شوند.

.علامه طباطبایی، در همه محافل علمی و فرهنگی به عنوان مفسری بزرگ و فیلسوف و حکیمی الهی مطرح است. درخشش او در صحنه تفسیر و عرضه حکمت، گرچه سایر ابعاد علمی آن بزرگ را تحت الشعاع قرار داده است، ولی جایگاه علمی او در سایر رشته های معارف اسلامی، چون: فقه، اصول، رجال، حدیث و علومی چون جبر و مقابله و هندسه و حساب استدلالی و هیئت قدیم و جدید و فنون ادب فارسی و مباحث تاریخی و اجتماعی و مبانی و نظریات مکاتب مادی، بسیار چشم گیر و والاست.

کلمه علامه مفهوم جامعیت در علوم مختلف را دارا ست  که حقاً در این مرد الهی جمع شده بود.

همان جامعیتی که باعث شده در جهان تشیع شخصیتی چون علامه حلی به این نام شهرت پیدا کند. به تعبیر بعضی از علما این عالم برجسته حداقل ده دوره فقه و سه دوره اصول و رجال به رشته تحریر درآورده بود و غیر از اینها در فلسفه و کلام نیز کارهای تحسین برانگیزی را از خود نشان داده بود.

در سال 1325هـ.ش به قم هجرت کردند و در یک اتاق اجاره ای در کوچه یخچال قاضی ساکن شدند و تا آخر عمر در قم سکونت داشتند .

لازم به ذکر است که علامه طباطبایی در ابتدای ورودشان به قم به قاضی معروف بودند، چون از سلسه سادات طباطبایی هم بودند، خود ایشان ترجیح دادند که به طباطبایی معروف شوند.

مهندس عبدالباقی،فرزند علامه  نقل می کند :

« هفت، هشت روز مانده به رحلت علامه، ایشان هیچ جوابی به هیچ کس نمی داد و سخن نمی گفت، فقط زیر لب زمزمه می کرد: « لا اله الا الله! »

حالات مرحوم علامه در اواخر عمر، دگرگون شده و مراقبه ایشان شدید شده بود و کمتر «تنازل» می کردند، و [ مانند استاد خود، مرحوم آیت الله قاضی این بیت حافظ را می خواندند و یک ساعت می گریستند:

« کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

کی روی؟ ره زکه پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟! »

ایشان در روز18 ماه محرم الحرام  بعد از تحمل  بیماری به سرای ابدی انتقال یافتند . آرامگاه ایشان در حرم حضرت معصومه (س) قرار دارد.

سیره علمی علامه طباطبایی

در مقام بحث فلسفی، هرگز منقولات شرعی و غیر شرعی را در مقدمات قیاس و برهان راه نمی داد، ولی از سوی دیگر عقل را برای دعوت به‌سوی کمال و سعادت کافی نمی شمرد. با این که معتقد بود: عقل در همه زمینه ها، دارای حجّیت است، باور داشت که هیچ حکم عقل با هیچ حکم شرعی قطعی معارضه نداشت.

در تفسیر گرانبهای المیزان، درباره ضرورت منطق و فلسفه می‌گوید:

« گرچه کتاب و سنت، انسان را به گسترش بکارگیری روشهای عقلی صحیح دعوت کرده اند،... ولی از پیروی آنچه با کتاب و سنت قطعی مخالفت دارد، نهی نموده اند، زیرا کتاب و سنت قطعی از مصادیقی است که عقل به صراحت حقانیت و صداقت آن را امضا کرده است و این محال است که بار دیگر عقل بر بطلان آن اقامه برهان کند. »

تعبد مکتبی علامه، در زمینه فکر و نظر محدود نبود، بلکه در مرحله عمل نیز تعبدی نمایان داشت. در برابر قرآن دنیایی از خضوع و تواضع بود و خواندن قرآن را بهترین و عالی ترین کار خود می دانست.

نه مقدس مآبان سطحی نگر و دور از تعقل و برهان را دوست می داشت و نه برهان گرایان و فلسفه خواهان غیر متشرع را ارج می نهاد و معتقد بود:

« حکمتی که بر جان ننشیند و لزوم پیروی از شریعت را به دنبال خود نیاورد حکمت نیست. »

یکی از امتیازات و ویژگی های شخصیتی علامه طباطبایی این بود که دارای استقلال فکری و روح واقع گرایی بود، که همواره حقیقت را بر عوامل دیگر مقدم می داشت و با دیدی انتقادی به گفته بزرگان می نگریست و حقیقت و واقعیت را فدای عظمت استاد یا دانشمندان دیگر نمی کرد.

البته انتقاد از دیگران را نه از روی تحقیر و اهانت، بلکه با تعظیم و احترام و تقدیر از افکار آنها انجام می داد. بدین جهت به اندیشه های حکما و عرفای سلف احترام می گذاشت و وقتی در محضرش سخن از اقامه برهان بر اصول معارف قرآنی عنوان می شد، می فرمودند:

« اینها را ملاصدرا به ما یاد داده است. »

اما در عین حال برخی نظریات آنان را نقد می نمود. مسئله حرکت در حرکت را که صدر المتألهین نمی پذیرفت ایشان اثبات می کردند، مُثُل افلاطونی را به آن معنا که ملاصدرا می پذیرفت ایشان رد می کرد.

علامه  معتقد بود: قرآن « هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان » است. ایمان داشت: « و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیی » و بر این باور بود که تطبیق قرآن، بر مسائل و موضوعات و تئوریها و فرضیات علوم مختلف بشری چیزی جز تحمیل شناختهای محدود و مقطعی و نااستوار بشر بر قرآن نیست و قرآن نه پذیرای چنین تحمیلی است و نه نیازمند بدان، چرا که بکارگیری فهم و ادراک و تعقل و تفکر، شرط بهره مندی از هدایت و بینش یابی از نور قرآن است، ولی در نگرش تفسیری علامه، فرق است میان اندیشیدن و تعقل کردن در آیات الهی، با بحث کردن در مسائل علمی و فلسفی و ... و بدست آوردن نظریات جدید و تحمیل آنها بر قرآن.

استاد مطهری درباره تفسیر المیزان چنین می گوید:

« کتاب تفسیر المیزان، یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن نوشته شده است... من می توانم ادعا کنم بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است... »

از جنبه های تبحر فوق العاده علامه عنایت و اهتمام خاص به تفسیر، توجیه و احیاناً نقد و بررسی پاره ای از احادیث می باشد، ایشان تهذیب کتب و فنون حدیثی را با دیدی عالمانه و محققانه ضرورتی اجتناب ناپذیر می دانسته است،  استاد در آثار پرمایه خود براساس سنجش های اصولی در خصوص روایات به اظهار نظر پرداخته و در تفسیر شریف المیزان حدود صد جلد کتاب حدیث را مورد مداقه و بررسی قرار داده و از آنها حدیث نقل نموده است.

پژوهش‌های علامه در زمینه احادیث  در چهار عنوان مطرح شده است :

1. تعلیقات محققانه  بر اثر شریف و گران سنگ بحارالانوار علامه مجلسی، که علامه طباطبایی آن را بهترین دائره المعارف شیعه در جمع اخبار می دانست، لکن معتقد بود که علامه مجلسی با وجود اجتهاد و بصیرت در فن روایات، در مباحث عمیق فلسفی صاحب نظری برجسته نبوده است. و همین امر موجب شد که علامه طباطبایی بحارالانوار علامه مجلسی را بطور کامل مطالعه نموده و هر جا که نیاز به بیان دارد تعلیقه بنویسد تا این کتاب عظیم و پرارزش با چنین تعلیقاتی محتوای علمی خود را بیش از گذشته حفظ کند.

2. آوردن بحث‌های روایی در تفسیر المیزان.

3. تعلیقات عالمانه علامه طباطبایی به برخی احادیث اصول کافی مرحوم شیخ کلینی؛ این تعلیقه ها گرچه از چند پاورقی تجاوز نمی کند ولی روشنگر برخی مسائل پیچیده علمی و عقیدتی است.

4. تصحیح کتاب شریف وسائل الشیعه حرّ عاملی و نسخه برداری از متن اصلی و مقابله آن.

گرچه وجود و شخصیت علامه، در کلیت حیات خویش، یک نمونه و هنر و پدیده ای نو بود، ولی او در هر یک از زمینه های علمی و اجتماعی و عرفانی خود نیز، ابداع و خلاقیت داشت.

با این که در برابر بزرگان فلسفه و عرفان و پیشینیان از متفکران اسلامی خضوع داشت و به آنان ارج می نهاد، ولی هرگز در وادی علم، مقلد آنان و بازگو کننده بی تحلیل افکار و عقاید آنان نبود.

هنگامی که بر کتاب شریف بحارالانوار، تعلیقه می نوشت و در چند مورد آرای مرحوم مجلسی را نقد نوشته بود، به ایشان پیشنهاد شد که از اظهار این گونه مطالب بپرهیزد، تا مورد اعتراض گروهی قرار نگیرد.

ولی ایشان اظهار داشت:

« در مکتب شیعه، ارزش جعفربن محمّدالصادق از علامه مجلسی بیشتر است. و زمانی که امر دایر شود، به جهت بیانات و شروح علامه مجلسی، ایراد عقلی و علمی بر حضرات معصومین علیهم السلام وارد گردد، ما حاضر نیستیم آن حضرات را به مجلسی بفروشیم. »

علامه  همواره تأکید می کردند که دین و عقل با هم سازگاری دارند، در جایی که فکرمان از عهده فهم بعضی از مسائل برنیاید در آنجا حقیقت دینی را پذیرفته، استدلال عقلی را به یک سو می نهیم.

در مورد معاد جسمانی یا معاد روحانی و عقلانی نظرشان این بود که اگر ما در مواردی نتوانستیم حقیقتی را درک کنیم تابع محض قرآن کریم و دین خواهیم بود و در بیان حقیقت، پای عقل را در برابر وحی، مستحکم نمی دانستند تا بتواند در جایی که یک سلسله جزئیاتی که دین درباره آنها نظر دارد مداخله نماید.

این نکته در تفسیر المیزان، بسیار مشهور است؛ بنابراین با تمام علاقه و احترام خاصی که نسبت به هر دو رشته ( دین و عقل) داشت و با اینکه با تمام وجود از حقانیت عقل دفاع می کرد، نسبت به حقایق دینی بی مهری نمی کرد.

ابتکارات در تفسیرالمیزان

برخی از ابتکارات علامه در المیزان به شرح زیر است:

1. استقلال در طرح مباحث

ایشان در کارشان مطالب تفسیری را مخلوط ‌کرده با مسائل مستقل علمی نکرد و حتی با مباحث روائی هم درنیامیخت، بلکه در مرحله اول ایشان آیه های قرآن را مطرح و بعد در حد لازم درباره آنها توضیح داده است؛ مثلاً می فرماید که بحث ما روایی است و روایات مربوط به آیات را مطرح می کرد و به طور کلی بحث های مختلف را به صورت مستقل از یکدیگر آورده است، هم چون مباحث فلسفی، علمی، فلکی.

2. طرح غیر مستقیم مباحث فلسفی

با اینکه زیر بنای تفکر علامه تفکر فلسفی است اما در عین حال بحثهای فلسفی و اصطلاحات خاص آنها را هیچ گاه با مباحث دیگر جمع نکرد و اگر انسان به درستی کاوش نکند نمی تواند درک کند که او فیلسوف و عالم فلسفه بوده چون مباحث فلسفه را مستقیماً مطرح نکرده است.

3. ارائه روشی نو در تفسیر قرآن به قرآن

ایشان روش تفسیر قرآن به قرآن را پیش گرفتند. مرحوم علامه می نویسد:

« قرآن خود می گوید نور است، هدایت است، بیان است، چگونه ممکن است که قرآن بیان برای همه چیز باشد و برای خود نباشد. »

به همین جهت ایشان مبانی را که از یک آیه به طور کلی استفاده می شود آنها را اصل قرار داده تا بتواند از آن در آیه ای دیگر که درباره موضوعی دیگر است استفاده به عمل آورد.

4. تعمیم و ربط آیات در موضوعات مختلف

مرحوم علامه آیات قرآنی را تعمیم می دادند و مطلبی را که در چهار چوب خاص بیان شده بود گسترش می داد و این کار لازم بود چرا که کتابی را که ما می خوانیم باید جامعه بشری را در همه زمان‌ها و مکان‌ها تا روز قیامت هدایت کند، ایشان اصول را گرفت و فروع را از آنها بیرون کشید.

5. تبیین مباحث علمی به دور از هر گونه تعصب

علامه طباطبایی مباحث تفسیری را بدور از هر گونه تعصبی دنبال می کرد. ایشان تلاش می کرد کلامش به گونه ای نباشد که گزنده باشد به خصوص در رابطه با اهل سنت و مذاهب دیگر اسلامی که قطعاً انسان در تفسیر قدم به قدم با این مخالفتها برخورد می کند.

باید گفت که در این خصوص در بین مفسرین شیعه مرحوم شیخ طبرسی در مجمع البیان همین روش را در پیش گرفته اند و نتیجه این شد که شیخ محمود شلتوت از جامع الازهر در مقدمه ای که بر این تفسیر دارد می گوید: تفسیر شما به واقع بهترین تفاسیر عالم است و از جمله مزایای آن این است که همه آرا را بی طرف نقل کرده و بیان می کند و علامه نیز در این جهت این گونه بود.

6. انتخاب روایات زبده

مرحوم علامه وقتی روایات تفسیر را نقل می کند چه از شیعه از طریق تفسیر علی بن ابراهیم و مجمع البیان و چه از سنت از طریق کتاب درالمنثور علامه سیرفی روایات زبده را برمی گزیند و از این لحاظ تفسیرالمیزان بر سایر تفسیرها رجحان دارد.

7. پای بند بودن به اصول و مبانی تشیع

مرحوم علامه در طرح مباحث تفسیری پای بندی به مبانی شیعه را بسیار توجه دارد و هیچ جا نشد که از این مسئله غافل شوند.

ابتکارات در فلسفه

استاد امجد نقل می کنند که مرحوم علامه برای فهمیدن اسفار، سوره « یس» خوانده و به مرحوم صدرا هدیه می کرد.

ابتکارات فلسفی علامه به‌ صورت تیتروار در زیر بیان شده است:

1. باز کردن مشت فلسفه مادی

مرحوم علامه  برای اولین بار فلسفه اسلامی را به جنگ فلسفه مادی برد و قبل از او این کار صورت نگرفته بود چرا که نبودند افرادی که از هر دو فلسفه به طور کامل اطلاع داشته باشند و بدانند چگونه مشت فلسفه مادی را می توان باز کرد. لذا بحثهای آنان را دقیقاً مورد مطالعه قرار می داد تا بتواند اشراف به نظرات مادیون داشته باشد.

با کسانی که سالها مادی بوده بعد به دامن اسلام برگشته بودند تماس می گرفت و نظرات آنان را مرتب و منظم می نوشت و به دست شاگردانش می داد و بسیاری از مادی گرایان تحت تأثیر همین زحمات ایشان از ایده و روش مادی خود دست بر می داشتند.

2. خارج کردن فلسفه از حالت رکود و کهنگی

مرحوم علامه طباطبایی فلسفه را از حالت رکود و کهنگی درآورد. به تعبیر یکی از شاگردان ایشان، مرحوم علامه در تاریخ فلسفه اسلامی نقطه عطفی است.

او مسائل فلسفه را به صورت نو و با اصطلاحاتی که امروز در فلسفه مطرح است بیان کرد. مسئله شناخت ارزش ادراکات، و اینکه اعتبارات چه نقشی را در جامعه اسلامی ایفا می کند از جمله مختصات تفکر علامه بود که در فلسفه ایشان نیز دیده می شود.

3. بیان مباحث مورد نیاز عصر

یک سلسله مباحث مورد نیاز عصر را که در کتابهای فلسفی سنتی مطرح نشده بود و یا به صورت استطرادی مطرح بود، مورد بحث قرار دادند، مثلاً در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقاله ششم «اعتبارات» در فلسفه اسلامی بحثی کاملاً ابتکاری و نو است.

4. طرح شبهه و پاسخ به آن

مطرح کردن شبهاتی که در این عصر از ناحیه مکاتب فلسفی مختلف و بخصوص الحادی مطرح می شود و در کتابهای فلسفی سنتی نیست و پاسخ دادن به آنها.

این کار را هم علامه طباطبایی شروع کردند و سایر اساتید توجه به این امر نداشتند، البته نیاز شدید نسبت به این کار وجود داشت و علامه طباطبایی به کمک استاد مطهری این کار را شروع کردند و نتایج خوبی گرفتند.

5. آسان کردن کتب درسی

کتابهای درسی فلسفه را در حوزه، به کتابهای آسان و واضحی جهت تدریس، تبدیل کردند.

6. پیوند دادن دین و فلسفه

ایشان، میان دین و فلسفه الهی هرگز تنافی و تعارضی را باور نداشت، بلکه میان آن دو پیوندی ناگسستنی و غیر قابل انکار مشاهده می کرد و می فرمود:

« به راستی، این ستمی بس گران است که دین الهی از فلسفه الهی، جدا پنداشته شود... مگر نه این است که پیامبران الهی به فرمان خدا، مأموریت یافتند تا جوامع بشری را به سوی سعادت راستین رهبری کنند؟

و مگر سعادت حقیقی بشر، جز دستیابی انسان به حقیقت معارف و شناخت ها در پرتو بکار گیری ابزار شناخت و ادراک است که خداوند در اختیار او قرار داده است؟ آیا این ابزار شناخت و این دستگاه ادراک کننده، با اصل سرشت و طبیعت انسان آمیخته نیست و جزئی از وجود او را تشکیل نمی دهد؟

و آیا برای انسان چاره ای جز تحصیل این معارف از طریق استدلال و اقامه برهان وجود دارد؟ اگر به راستی راهی جز استدلال و برهان، برای رسیدن به فراسوی معرفت وجود ندارد، پس چگونه ممکن است که پیامبران الهی، مردم را بر خلاف سرشت و طبیعت و فطرتشان به شنیدن و پذیرفتن بدون دلیل دعوت کنند! و از آنان بخواهند که جز به راه استدلال و اقامه برهان سیر کنند؟ »

علامه در تکمیل این فراز می فرماید:

« حقیقت این است که میان شیوه پیامبران در دعوت انسانها به سوی حق، و میان شیوه استدلال درست و منطقی، جدایی وجود ندارد... ساحت پیامبران علیهم السلام بسی پاک تر از آن است که به مردم پذیرش بدون بصیرت و تبعیت کورکورانه را تحمیل کنند. »

مرحوم علامه طباطبایی در موارد متعددی از تفسیر گرانبهایش، به تبیین و توضیح این واقعیت پرداخته است و سخت معتقد است که استدلال منطقی و تفکر عمیق فلسفی به عنوان یک تفکر برهانی و مستقیم، نه تنها هیچ گونه منعی از ناحیه شرعیت ندارد، بلکه مورد دعوت الهی نیز هست.

به هر حال علامه طباطبایی(ره)، در اثبات و تفهیم این واقعیت ( پیوند دین و فلسفه) اصرار و تلاش به حقی داشت و فصلی را در تفسیر المیزان، تحت عنوان:

« روش تفکری که قرآن بدان هدایت می کند و فرا می خواند » گشوده است.

عصاره خدمات علامه طباطبایی

1. پی ریزی شیوه نوینی از تفسیر که کاملاً بدیع و ابتکاری است.

2. اشاعه تفکر فلسفی و تعقلی در میان بسیاری از فضلا و دانشمندان.

3. کوشش در تفهیم مسائل فلسفی و ملموس ساختن بسیاری از مسائل پیچیده آن.

4. کوشش در نشر آثار اهل بیت(ع) و دعوت اکید به مطالعه و بررسی آثار و احادیثی که از آنها به یادگار مانده است که نمونه آن چاپ کتاب « بحار الانوار» است که با پیگیری وی انجام گرفت.

5. جمع میان مفاهیم قرآنی با آنچه که در اختیار خاندان رسالت وارد شده است.

6. اشاعه فکر شیعی در خارج از جهان اسلام از طریق مکاتبه ها و مصاحبه ها.

7. حل بسیاری از اخبار مشکل و پیچیده از طریق تحشیه(حاشیه زدن) و تعلیق.

8. اشاعه طریق سیر و سلوک در میان افراد مستعد که صد در صد با اصول اسلامی مطابق می باشد.

9. تربیت و پرورش شخصیت های علمی و فکری که بسیاری از آنان جزو اساتید و صاحبان فکر و قلم می باشند.

10. تألیفات گرانبها اعم از مطبوع و غیر مطبوع.

آثار علمی علامه طباطبایی

علامه، بیش از 30 کتاب در زمینه های گوناگون و مقاله های بسیاری تالیف کرده است، که ما برخی از معروفترین آن ها را می آوریم:

1. تفسیر المیزان

2. سنن النبی (ص)

3. خلاصه تعالیم اسلام

4. مصاحبات با استاد کُربَن فرانسوی

5. قرآن در اسلام

6. شیعه در اسلام

7. بدایه الحکمه

8. نهایه الحکمه

( دو کتاب اخیر از متون فلسفی بسیار مهم و درسی حوزه های علمیه هستند. )

9. علی و فلسفه الهی

10. رساله در حکومت اسلامی

11. اصول فلسفه و روش رئالیسم

12. نظریه السیاسه و الحکم فی الاسلام

13. فرازهایی از اسلام و قرآن و قانون تنازع بقا

14. معنویت تشیع

15. زن و تعدد زوجات در اسلام

16. تعلیقات بر حکمت متعالیه ملاصدرا

17. رساله ای در علم رجال

18. رسالة فی الولایه

19. رساله فی علم النبی و الامام بالغیب

20. تعلیقات بر هفت جلد اول بحارالانوار

شاگردان علامه

وجود کثیرالابعاد علامه ، شاگردان گوناگون و بسیاری نیز داشت. هر شاگردی به فراخور استعداد و همت خود، از آن باغ پر گل، دسته دسته گل چید.

شهید مطهری ایشان را در فلسفه یافت و دیگری در عرفان عملی و...

اما اکنون تنها شاگردی که می توان او را وارث علامه در بیشتر زوایای علمی و عملی ایشان دانست،  آیت الله جوادی آملی  می باشند که نظرات و دیدگاههای علمی استاد را بیش از دیگران تبیین و تفسیر می کنند.

نام گروهی از شاگردان و خوشه چینان از محضر علامه به شرح زیر است:

1. آیت الله خامنه ای 

2. شهید استاد مرتضی مطهری(ره)

3. شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی(ره)

4. شهید سید محمد رضا سعیدی(ره)

5. شهید علی قدوسی نهاوندی(ره)

6. شهید سید محمد علی قاضی طباطبایی(ره)

7. شیهد دکتر مفتح همدانی(ره)

8. شهید دکتر محمد جواد باهنر کرمانی(ره)

9. امام موسی صدر

10. استاد عزیز الله خوشوقت بادکوبه ای 

11. آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

12. آیت الله حسن حسن زاده آملی

13. آیت الله جوادی آملی

14. استاد علی سعادت پرور تهرانی(ره)

15. سید عبدالله اصفیائی فاطمی نیا 

16. استاد محمود امجد کرمانشاهی

17. محمد محمدی گیلانی

18. آیت الله ناصر مکارم شیرازی

19. آیت الله جعفر سبحانی

20. استاد محمد شجاعی زنجانی

21. آیت الله حسین نوری همدانی

22. آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی

23. آقای محمد بهجت فومنی ( فرزند آیت الله بهجت)

24. حجت الاسلام سید محمد حسین مرتضوی لنگرودی

25. علامه محمد حسین حسینی طهرانی(ره)

26. سید محمد باقر موسوی تبریزی

27. آیت الله سید هادی خسرو شاهی

28. آیت الله حسن ممدوحی

29. استاد اخلاق علی احمدی میانجی(ره)

30. ابراهیم امینی نجف آبادی

31. سید آقا مهدی سید روحانی قمی

32. عبدالحمید شربیانی تبریزی

اشعار علامه

مهندس عبدالباقی طباطبایی می گویند:

« پدر غزلیات و اشعار جالبی داشت که، یک روز تمام آنها را جمع کرد و آتش زد هیچ کس نفهمید چرا؟ ( شاید برای پرهیز از شهرت طلبی بوده است )

فقط اشعار خودش نبود، بحثهای پرشور تجزیه و تحلیل اشعار حافظ هم بود که همه را یکجا آتش زد، از ایشان فعلاً ده دوازده شعر باقی مانده که، آنها را هم چون نوشته و به دست دوستان داده بود سالم مانده اند. »

در زیر، گزیده ای از آنچه از اشعار علامه باقی مانده است، آمده است:

1. آنچه خدا خواست، همان می شود

علامه طباطبایی می گویند:

« در ایام تحصیل که در نجف بودم، مدتی ارتباط با ایران به سختی برقرار بود که موجب فقد زمینه مالی و کمبود وسایل اولیه رفاه می شد. علاوه، گرمی هوا در نیمی از سال، برای ما مشکلات بیشتر فراهم می کرد.

 به همین جهت روزی خدمت استادم، آیت الله قاضی، رسیدم و قصه دل به او گفتم: [ ایشان نصایحی فرمودند ] آن گاه که از خدمت استاد مراجعت کردم، گویی آن چنان سبک بارم که در زندگی هیچ گونه ملالی ندارم و مضمون پند ایشان را به صورت شعری درآوردم. »

دوش که غم پرده ما می درید / خار غم اندر دل ما می خلید

در بر استاد خرد پیشه ام / طرح نمودم غم و اندیشه ام

کاو به کف آیینه تدبیر داشت / بخت جوان و خرد پیر داشت

گفت که « در زندگی آزاد باش!  / هان! گذران است جهان، شاد باش!

رو به خودت نسبت هستی مده!  / دل به چنین مستی و پستی مده!

زانچه نداری ز چه افسرده ای  / وز غم و اندوه، دل آزرده ای؟!

گر ببرد ور بدهد دست اوست  / ور ببرد ور بنهد ملک اوست

ور بِکِشی یا بکُشی دیو غم  / کج نشود دست قضا را قلم

آنچه خدا خواست همان می شود  / وآنچه دلت خواست نه آن می شود

2. قافله فنا

علامه در 15ـ14 سالگی، رفت و آمد زیادی به منزل آیت الله حاج سید احمد قاضی (برادر آیت الله سید علی قاضی) داشت و بیشتر روزها آن جا بود و مشغول خدمت.

هر هفته پس از نماز عصر روز شنبه، در منزل حاج سید احمد، مجلس مرثیه ای برای خاندان عصمت علیهم السلام برپا بود. علامه این مخمس را، که تضمین غزلی از حافظ است، در سال 1328-1327 شمسی سرودند و همراه نامه ای به برادر خود، آیت الله الهی، ارسال داشتند و در پایان سروده نوشتند:

« انتظار می رود این اشعار را در مجالس خودتان [مرثیه حاج سید احمد] خصوصاً مجلس هفته آینده بخوانید . زیاد از این، جسارت است. »

گفت آن شاه شهیدان که بلا شد سویم / با همین قافله ام راه فنا می پویم

دست همت ز سراب دو جهان می شویم /  شور یعقوب کنعان یوسف خود می جویم

که کمان شد ز غمش قامت چون شمشادم

گفت هر چند عطش کنده بن و بنیادم /  زیر شمشیرم و در دام بلا افتادم

هدف تیرم و چون فاخته پر بگشادم  / « فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم:

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم»

من به میدان بلا روز ازل بودم طاق  / کشته یارم و با هستی او بسته وثاق

من دل رفته کجا و، کجا دشت عراق! / « طایر گلشن قدسم، چه دهم شرح فراق

که در این دامگه حادثه چون افتادم »

لوحه سینه من گر شکند سُم ستور  / ور سرم سیر کند شهر به شهر از ره دور

باک نبود که مرا نیست به جز شوق حضور/  « سایه طوبی و غلمان و قصور و قدحور

به هوای سر کوی تو برفت از یادم»

تا در این بزم بتابید مه طلعت یار / من خورم خون دل و یار کند تیر نثار

پرده بدریده و سرگرم به دیدار نگار / « نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار

چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم»

تشنه وصل وی ام آتش دل کارم ساخت / شربت مرگ همی خواهم و جانم بگداخت

از چه از کوی توام دست قضا دور انداخت / « کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت

یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم؟!»

3. ما هم بودیم!

ما هم اندر باغ گیتی آشیانی داشتیم / در چمن با ماه رویان داستانی داشتیم

از حریف بزم یار و ز رقیب کوی دوست/  دشمنانی داشتیم و دوستانی داشتیم

با خیالی بود یا خوابی پریشان آنچه ما / در صف دلدادگان نام و نشانی داشتیم.

4. دو هزار « لَن تَرانی»

سحر آمدم به کویت که ببینمت نهانی

« أرِنی» نگفته گفتی دو هزار « لَن تَرانی».

پی نوشت :

زمهر افروخته نویسنده : سید علی تهرانی ناشر : انتشارات سروش چاپ دوم ، 1382

آن مرد آسمانی نویسنده : مرتضی نظری ناشر : دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ دوم ،

 1382 رمز موفقیت علامه طباطبایی نویسنده : حمید نگارش / علی باقی نصر آبادی ناشر : موسسه انتشاراتی امام عصر(عج) چاپ دوم ، 1381

 طبیب عاشقان نویسنده : یعقوب قاسملو ناشر : نسیم حیات چاپ اول ، 1379

www.salehin.com

www.monadi.com

www.irib.ir




نویسنده یزدانپناه در جمعه 87/8/24 | نظر

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها
طراح قالب
ثامن تم