سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برنامه های ثابت هفتگی مسجد که پس از نماز مغرب و عشاء برگزار میگردد: شنبه ها: جلسه قرآن ، دوشنبه ها: جلسه پرسش و پاسخ ، سه شنبه ها: دعای توسل ، پنجشنبه ها: دعای کمیل ، جمعه ها: پس از نماز صبح دعای ندبه،پس از نماز مغرب و عشاء برنامه سخنرانی مذهبی

اسلایدر

مطالب اخیر وبگاه

امروز سالگرد شکست حصر آبادان در پی عملیات غرورآفرین ثامن الائمه است. قریب یک سال زمان صرف شد تا دشمنی که چند روزه و به سادگی آب خوردن هزاران کیلومترمربع از خاک ایران را به تصرف درآورده و برای تصرف نهایی بندر استراتژیک آبادان هم خیز برداشته بود، با چنگ و دندان نشان دادن جبهه مقاومت نوپای اسلامی، عقب نشینی کند و دست از این بندر مهم بکشد.
14 آبان 59 بود که امام(ره) با آن نگاه نافذ خویش فرمود ?من منتظرم که این حصر آبادان از بین برود و هشدار می دهم به پاسداران، قوای انتظامی و فرماندهان قوای انتظامی که باید این حصر شکسته شود؛ مسامحه نشود در آن. حتماً باید شکسته بشود. فکر این نباشد که ما اگر اینها هم آمدند، بیرونشان می کنیم. اگر اینها آمدند خسارات بر ما وارد می کنند. نگذارند اینها بیایند در آبادان وارد بشوند. از خرمشهر اینها را بیرون بکنند. حال تهاجمی بگیرند?.
جنگ با ریاست جمهوری بنی صدر مقارن شده بود و او نبوغ! جنگی خود را داشت. گزارش ها از پیشروی کیلومتری ماشین نظامی بعثی ها حکایت می کرد اما او می گفت؛ بگذارید بیایند ما زمین را می دهیم، زمان را می گیریم و بعد که آمدند محاصره شان می کنیم و دخلشان را درمی آوریم. و تا دار و دسته او بودند فرمان امام بر زمین بود. خرمشهر سقوط کرد در حالی که محمد جهان آرا و یاوران بی تجهیزاتش، در مقاومت چند ده روز نتوانسته بودند حمایت لجستیک دولت را جلب کنند هیچ، که حتی بدوبیراه و سرزنش رئیس جمهور را هم به جان خریده بودند. و بنی صدر که به انزوا افتاد، پیروزی کلید خورد. حصر آبادان شکست و پس از آن خرمشهر آزاد شد. دو راهبرد، غنا و کارآمدی خویش را بتدریج نشان می دادند و راهبرد امام عمق اثرگذاری خویش را عیان می کرد.
امام در ادامه چنان روندی، طی پیامی، به تقدیر از رزمندگان نوشت: ?ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اولیائه. ?عن امیرالمؤمنین(ع)?
این فضیلت بزرگ در بین فضایل بیشماری که برای مجاهدین فی سبیل الله نقل شده بیشتر جلب توجه می کند. این واژه ها با همان معنای عرفی خود،
نه اسرار الهی و عرفانی که دست ما از آنها کوتاه است، بی شک گفتار و نوشتار بشر عادی از بیان آنها عاجز است. این مدال الهی بر بازوان مجاهدان، چون خورشید در نزد صاحبان اسرار غیبی و ملکوتی می درخشد. مگر این جلوه همان خلقت نیست که ابراهیم خلیل الرحمن را مفتخر کرد؟ و بارقه ای از مقام حبیب اللهی نیست که در تارک افضل موجودات می درخشد؟ و مگر نازله مقام ولی اللهی نیست از امیرالمؤمنین تا خاتم الاولیا که به آن اولیاء الله مشرف شده؟ اگر هست (که هست) با چه بیان می توان حول آن گردید و با کدام چشم بشری می شود این جلوه را دید؟ پس بهتر اینکه من قاصر با تقدیم السلام علیکم یا خاصه اولیاءالله دم فرو بندم. و این کرامت بزرگ برای مجاهدان فی سبیل الله است، چه شهید یا پیروز شوند یا نشوند. و برای شهیدان، فضایل زایدالوصف دیگر است و برای پیروزمندان عزیز فضلی جداگانه. پیروزمندانی چون این عزیزان شورانگیز... که در شکستن حصر آبادان تا شکستن دژ محکم خرمشهر تا فتح بزرگ محرم، نقش اساسی داشتند و به صورت حریف ستمگر که تا بن دندان به سلاح های آمریکا و شوروی و دیگر قدرت ها و از پشتیبانی مالی و نظامی مرتجعان منطقه مجهز و برخوردار بوده است، آنچنان سیلی زدند که داغ رسوایی آن بر جبهه صدامیان در تاریخ خواهد ماند. قدرتهای بزرگ و حامیان صدام تاکنون باید فهمیده باشند که قدرت نظامی و سلاح های مدرن هرگز نمی تواند با خشم انقلابی و مقدس ملت ها مقابله کند.?
دوم- ?خواب هم بر سر مسلمانان تاخته بود?. این جمله، تعبیر بلندی بود که رهبر معظم انقلاب زمانی ضمن تبیین یورش فرهنگی- سیاسی غرب فرموده بودند. این خواب زدگی با شبیخون غرب درهم آمیخت یعنی مثلاً باورمان شد که ?جنگ تمام شد? و دشمن دست از سر ما برداشت. تاریخ و حوادث به هم پیوسته آن را از هم تفکیک کردیم، یک دوره سپری شده را دوران جنگ نام گذاشتیم و بخش زنده آن را دوره سازندگی و اصلاحات نام نهادیم. و چون آن خط کشی مصنوعی میان جنگ و صلح-میان جنگیدن با ساختن و وسعت بخشیدن و رفاه آوردن و آزادی مدنی را بسط دادن- پدید آمد، باورمان شد که دشمنی نداریم و مدیریت و دیپلماسی و مطبوعات و دانشگاه و هنر و سینما و همه چیز عرصه سیاست و اجتماعمان هم باید دیگرگون شود و از آثار و نتایج و تربیت شدگان جنگ فاصله گیرد؛ نوعی شل شدن در راستای تن آسانی و رهایی از زحمت مراقبت و دقت و مهیای همیشگی بودن. شبیخون فرهنگی دشمن با امتیازخواهی و عافیت طلبی به تفاهمی اعلام نشده رسید. عارضه جدید دنبال گفتمان تازه بود تا به تأیید و توجیه خویش بپردازد و چه چیز بهتر از آرمان مبهم و مخدوش ?آزادی? و ?تحمل و تساهل?؟!
بی پروایی و ?راحت باشی? آفت جان برخی سیاستگذاران و مجریان شد و هر چقدر آسودگی بیشتر طلب کردند، فرهنگ جبهه و جهاد دل آزارتر شد. و حیرت افزوده تر شد در میان طیفی دیگر که این وضع را نظاره گر بودند.
سخت نگرفتند. فریبایی و شیرینی صلح، جایی برای رصد کردن تهدیدهایی که به تلخی می زد نگذاشت. ?توطئه، توهم است? حجم انبوهی از بار مسئولیت های وزارت ارشاد، اطلاعات، کشور و خارجه را سبک کرد. وقتی دیدبانی کم ارج شمرده شد، بتدریج تیم هایی در موقعیت تصمیم گیری قرار گرفتند که ادعا می کردند میدان و فضای کار را به طور اساسی ?وسعت? داده اند. آمار توسعه نشریات و فیلم ها و احزاب را از همان دوره توسعه اقتصادی به رخ کشیدند و در عصر توسعه سیاسی آب و تاب دادند همچنان که ?تنش زدایی? توسط تیمی دیپلمات با محتوایی مقلوب اجرا شد که آمار رفت وآمدها و مسافرت ها را به رخ می کشید اما تهدیدها را بدرستی منتقل نمی کرد و تمهیدی نمی اندیشید که اساساً قائل به تهدید نبود. آخر، اکنون دوران صلح بود و جنگ یک دهه پیش پایان یافته بود.
سوم- جنگ یا صلح؟ آیا اساساً میان این دو می توان خط کشید تا بتوان یکی را بر دیگری ترجیح داد؟ آیا این دو درهم تنیده نیستند؟ آیا همین نوشدگان در آکادمی های امروزین ما مدام در گوش مخاطب فرو نمی کنند که جهان همان تصویری است که توماس هابز در ?لویاتان? ترسیم کرده است؛ نظمی جنگلی با درنده خویانی در کمین، دنیایی که قدرت حرف اول را می زند. و مگر همین منطق تسری یافته به سیاست و مطبوعات و احزاب، ادعا نمی کند که در عرصه روابط بین المللی باید رئالیست و واقع گرا بود نه ایده آلیست و آرمانگرا، باید قدرت و واقعیت را دید نه ارزش ها و آرمان ها؟ پس چه شد که میراث خواران همان فکر و فرهنگ، در عمل-چه در حوزه شبیخون فرهنگی و چه در نگاه روابط خارجی- به خوش بینی مطلق و سلم و سازش و مدارا و مداهنه رسیدند؟

صلح با جنگندگی و دفاع-با قدرتمندی نشان دادن و مقتدرانه عمل کردن- به دست می آید و صلح طلبی بی پشتوانه و رمانتیک (خیالی)، سیگنال ضعف به دشمن می فرستد و طمع دندان تیزکردگان را برمی انگیزد، کاری که فلسطینی ها و بقیه کشورهای عرب تا مدت ها با رژیم صهیونیستی کردند. یا رفتاری که برخی مجلس ششمی ها و همفکران دیپلمات آنها در نوع تعامل با اروپا و آمریکا نشان دادند و طرف مقابل را جسورتر کردند. براستی وقتی کسی در قواره های نایب رئیس مجلس می گفت ?ما نفت داریم، فناوری اتمی را می خواهیم چه کنیم? یا فلان آقای نماینده در خلوت به طرف اروپایی خاطرجمعی می داد که طرح سه فوریتی ما برای امضای پروتکل الحاقی معاهده ان پی تی آماده است، چه توقعی باید از اروپایی ها و آمریکایی ها می داشتیم.
دیپلماسی با همه آداب و تعارفات و اتوکشیدگی اش، حوزه جنگ و منازعه ای پیدا و ناپیداست، جایی که باید به مرگ گرفت و طرف را به تب راضی کرد وگرنه در کدام قاموس تخصصی، دیپلماسی را به مداهنه، امتیازدهی و وسط معرکه رفیق شدن-بلکه رفیق درآمدن با دیپلمات خارجی! در میانه بحران- و فراموشی مسئولیت اصلی تعریف کرده اند. دیپلماسی، تدبیر سخت کوشانه در محیط فرصت ها، ضرورت ها، مضیقه ها و تهدیدهاست والا مانور در شرایطی که همه چیز فراهم است که هنر نمی خواهد. اگر در دفاع مقدس، دشمن در نهایت ضعف و پشتیبانی بود و ما در نهایت تجهیز نظامی و اطلاعاتی که جنگ ما اسطوره جهانی نمی شد. آنچه دفاع مقدس نابرابر را ضرب المثل کرد و ملت ایران را بر صدر و قدر نشاند، همین بود که در محرومیت و محاصره و تاخت مطلق، ملتی به خدا توکل کرد و خود را یافت و فرمان رهبر را لبیک گفت. آیا دیپلماسی در دنیای امروز و با صورت بندی فعلی تحولات جهانی جز ادامه همان جنگ است و آیا می توان به جای توکل به خدا و پشتگرمی به ذخایر و ظرفیت های بالای ملت از یک سو و جهان اسلام از سوی دیگر، توکلت علی الاروپا! گفت و خلع شده از آن پشتوانه الهی، پشتگرم به وعده کمک دولت هایی شد که هم در جنگ نابرابر، فرصت طلبی و خیانت را به اوج رساندند؛ هم در محاصره اقتصادی و هم در حمایت و تجهیز اپوزیسیون فراری؟ مذاکره و رابطه بحث دیگری است اما پشتگرمی و خاطرجمعی، خلاف عقل و مصلحت است که جز از تلقی پایان جنگ برنمی خیزد.
لکنت زبان و خودکم بینی در قاموس ما نبوده و نیست. چرا باید چنان به لکنت و نرمش سخن گفت که انگلیس و فرانسه و آلمان مدعی ملت ما بشوند. آنها بنشینند در جایگاه قاضی و دادستان، و ما متهم تلقی شویم؟! مگر زخم خیانت آنها در 8 ساله جنگ از میان رفته است؟ اینها نشانه حقانیت ماست و ما در حوزه دیپلماسی بکل از اینها چشم پوشیده ایم و از آن پس، بیهوده می کوشیم که ثابت کنیم بمب اتمی نداریم یا نمی خواهیم بسازیم و شهروندان مؤدب نظام جهانی هستیم!
جهادگران جبهه فضیلت در دفاع جانانه و تلاش برای قدرتمندی کشور کم نگذاشتند همچنان که به همت خویش و به رغم تحریم مطلق، فناوری پیشرفته و انحصاری اتمی را ارزانی کشور کردند تا ایران به رغم میل زورمندان وارد باشگاه اتمی شود. اینک آیا توقع بزرگی است که از ما بخواهند این دستاورد بزرگ را به خاطر چشم غره های انحصارطلبان غربی، به تعطیلی و ویرانی نکشانیم؟

چهارم- گفتیم گفت وگوی تمدن ها، استقبال کردند. در مجمع عمومی سازمان ملل هم تصویب شد. شعار خوبی هم بود. مخالفت نکردند هیچ، که بعدها حتی جایزه صلح نوبل را هم به یکی از ایرانی ها دادند تا باورمان بیاید که مجسمه صلح در دنیا شده ایم. اما هیچ یک از این مدال ها و تشویق ها و تحویل گرفتن ها اسباب آن نشد که سربزنگاه حق مشروع و قانونی ما در استفاده از فناوری اتمی به رسمیت شناخته شود. صراحتاً پیام دادند که تا وقتی حوزه تعارف و خوشامد است، میدان باز است اما قدرتمند شدن و از حق خود دفاع کردن، هرگز!گل بود و به سبزه هم آراسته شد. ریاست مرکز گفت وگوی تمدن ها دست بر قضا به دست کسی سپرده شد که رقت قلب فراوان داشت و دفاع ناخواسته و تحمیلی در برابر رژیم خون ریز صدام را برادرکشی می خواند. ناغافل، صدام شد برادر تنی ما! همچنان که در نگاه هم قطاران، ارتش آمریکا، آزادیبخش و اروپایی ها برادر شده بودند! چرا چون برخی مسئولیت ها، غنیمت انگاشته شده بود که باید میان سهامداران ائتلاف ها تقسیم می شد. تنها خط قرمز در انتخاب، نگاه حزب اللهی و جهادی بود.
... پنجم- دیشب کارگردان فیلم ?موج مرده?-همو که مهاجر و آژانس شیشه ای و... را هم ساخته است- طی برنامه ای تلویزیونی می گفت ?بعضی وقت ها می گویم که الان موقع ساختن فیلم جنگی نیست اما وقتی می بینم آژانس انرژی اتمی به کشور من می گوید تو حق نداری انرژی اتمی داشته باشی و فقط از نفت باید استفاده کنی، آن رگ فیلم جنگی ساختنم بالا می زند... غیرت را باید به مخاطب گفت?.
بی تعارف بنویسم. قصه آژانس، سیلی ای بود که خواب از سر خیلی هامان پراند و آن را باید به فال نیک گرفت اگر عبرتی برای همه مان داشته باشد و افق نگاهمان را دورتر و گسترده تر کند.




نویسنده در دوشنبه 87/6/25 | نظر

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها
طراح قالب
ثامن تم