سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برنامه های ثابت هفتگی مسجد که پس از نماز مغرب و عشاء برگزار میگردد: شنبه ها: جلسه قرآن ، دوشنبه ها: جلسه پرسش و پاسخ ، سه شنبه ها: دعای توسل ، پنجشنبه ها: دعای کمیل ، جمعه ها: پس از نماز صبح دعای ندبه،پس از نماز مغرب و عشاء برنامه سخنرانی مذهبی

اسلایدر

مطالب اخیر وبگاه

چگونه مى‏توانیم حقایق را آن گونه که هست، ببینیم؟
قرآن مى‏فرماید: «اتّقوا اللّه و یعلّمکم اللّه» (6) از خداوند پروا کنید تا خداوند، حقیقت را به شما بیاموزد.
تقوى به معناى دورى از انواع بدى‏ها و زشتى‏هاست. آرى، افراد آلوده از درک بسیارى حقایق محرومند.


کسى که تعصّب قومى، حزبى، نژادى و... دارد، حق را آنگونه که هست نمى‏فهمد، مثل کسیکه عینک سرخ گذاشته و همه چیز را سرخ مى‏بیند و شلغم را لبو مى‏پندارد و اگر عینک سبز بگذارد، کاه را علف مى‏بیند.
اگر آیینه را صیقل دهیم، عکس را درست نشان مى‏دهد. آئینه دل نیز باید صیقلى باشد تامعارف را درک کند. دل‏هاى کینه دار مثل ظرف‏هاى آلوده است که اگر آب تمیز هم در آن ریخته شود، آلوده مى‏شود.
گناه غبارى است که نمى‏گذارد انسان واقع بین باشد.

آیا هر مسلمانى، مؤمن است یا آنکه میان اسلام و ایمان تفاوت است؟
در قرآن، یکجا مى‏خوانیم که مردم وارد دین مى‏شوند: «یدخلون فى دین اللّه افواجا»
(7) و در جاى دیگر به کسانى که شعار دیندارى مى‏دادند گفته مى‏شود: هنوز ایمان وارد دلهاى شما نشده است: «ولمّا یدخل الایمان فى قلوبکم» (8) یعنى دین باید وارد مردم شود.
آرى، دیندارى مراحلى دارد: مرحله گرم شدن، مرحله داغ شدن و مرحله پخته شدن. هر گرم و داغى، سرد مى‏شود ولى هیچ پخته‏اى خام نمى‏شود.
ورود مردم در دین آسان است؛ هرکس بگوید: «أشهد ان لا اله الاّ اللّه و أشهد انّ محمّداً رسول اللّه»، مسلمان است. این مرحله گرم شدن است. امّا بالاتر از گرم شدن، داغ شدن است. اصحاب پیامبر با احساس و هیجان داغى به جبهه‏ها مى‏رفتند و حاضر بودند در کنار پیامبر جان فشانى کنند. ولى قرآن به آنها مى‏گوید اگر دین دارید، خمس غنائم جنگى را بدهید: «واعلموا انّما غَنمتُم من شى‏ءٍ فانّ لِلّه خُمُسَه و للرّسول... انْ کنتم آمنتم باللّه»
(9)
آرى، کسانى که شهادتین مى‏گویند و حتى در جبهه‏ها کنار پیامبر مى‏جنگند، ممکن است در مسایل مالى آسیب‏پذیر باشند که قرآن مى‏فرماید: در کنار شهادتین و جبهه و نماز، حق خدا و رسول و فقرا را نیز بپردازید. در این مرحله است که ایمان وارد قلب مى‏شود. قرآن فقط به گروه خاصّى مى‏فرماید: «اولئک هُم المؤمنونَ حقّاً»
(10) مؤمنون واقعى گروه خاصّى هستند، ولى نسبت به گروهى که منافقانه اظهار ایمان دارند، مى‏فرماید: اینها مؤمن واقعى نیستند: «و مِن النّاس مَن یقول آمنّا بِاللّه و بالیوم الآخر و هم بمؤمنین» (11)

امر به معروف و نهى از منکر، وظیفه همه مسلمانان است یا گروهى خاص؟
براى ماشینى که در مسیر یک طرفه بر خلاف همه رانندگى مى‏کند، دو نوع برخورد لازم است: یکى آنکه تمام رانندگان با بوق و چراغ مخالفت خود را با کار او اعلام کنند، دوم آنکه پلیس، راننده را جریمه کند.
قرآن نیز هم تمام مسلمانان را به امر به معروف و نهى از منکر سفارش کرده و فرموده است: «کُنتم خَیرَ اُمّة اُخرِجَت للنّاس تَأمرون بِالمَعروف و تَنهَون عن المنکر»
(12) شما بهترین امّتى هستید که جلوه کرده‏اید به شرط آنکه امر به معروف و نهى از منکر کنید.
و در جاى دیگر مى‏فرماید: از میان شما مسلمین گروهى ویژه باید مسئول امر به معروف و نهى از منکر شوند. «ولتکن منکم اُمّة یَدعون الى الخیر و یأمرون بالمعروف و یَنهون عن المنکر»
(13)

اینکه خداوند فقط کار افراد با تقوى را مى‏پذیرد، سبب دل سردى و یأس افراد
عادّى یا گناهکار نمى‏شود؟
اولاً اینکه قرآن مى‏فرماید: «إنّما یَتقبّل اللّه من المتّقین»
(14) ، تقوا درجاتى دارد. به همین دلیل، کلمه (أتقى‏) یعنى با تقواتر، در قرآن آمده است: «انّ أکرمکم عند اللّه أتقاکم» (15) و اکثر افراد عادّى و خلافکار هم مرحله‏اى از تقوى را دارا مى‏باشند و گرنه هیچ کار خیرى انجام نمى‏دادند و از هیچ گناهى دست برنمى‏داشتند.
ثانیاً اگر گفتند دولت فقط فارغ التحصیلان دانشگاه را مى‏پذیرد، مراد آن است که شرط استخدام رسمى، فارغ التحصیل دانشگاه بودن است، نه اینکه دیگران حقّ هیچ گونه کارى ندارند و یا اگر کارى انجام دهند، پاداششان ضایع مى‏شود.
ثالثاً پذیرش عمل نیز درجاتى دارد: قبول عادّى، قبول شایسته، «بقبول حسن»
(16) و قبول برتر که در دعا مى‏خوانیم: «و تقبّل باحسن قبولک» (17) بنابراین، هرکس به مقدار تقوایى که دارد کارش قبول مى‏شود.
به همین دلیل پاداش‏هاى قرآن نسبت به افراد و کارها و شرایط، متفاوت است؛
بعضى کارها پاداش دو برابر دارد: «ضِعفَین»
(18)
بعضى کارها پاداش چند برابر دارد: «أضعافاً»
(19)
بعضى کارها پاداش ده برابر دارد: «فله عَشرُ أمثالها»
(20)
بعضى کارها پاداش هفتصد برابر دارد: «کمَثل حبَّة أنبَتَت سَبع سَنابِل فى کلّ سُنبلَةٍ مِأةُ حَبّة»
(21)
بعضى کارها پاداشى دارد که هیچ کس، جز خدا آن را نمى‏داند: «فلا تعلم نفس ما اخفى لهم»
(22)
و این تفاوت‏ها بر اساس تفاوت نیّت و نوع کار است.

بشر چه نیازى به کتاب آسمانى دارد؟
تمام کارخانجات دنیا براى تولیدات خود دفترچه راهنما تهیّه و در کنار محصولات به مشتریان ارائه مى‏دهند. این دفترچه‏ها مشتریان را راهنمایى مى‏کند که چگونه از آن کالا بهره‏مند شوند.
نویسنده این دفترچه‏ها کیست؟ آیا جز طراح و سازنده، فرد دیگرى صلاحیّت نوشتن آن را دارد؟ هرگز!
ما نیز سازنده و آفریدگار داریم که براى راهنمایى ما، دفترچه‏اى به نام قرآن نازل کرده است و دیگرى حق قانون گزارى بر خلاف آن را ندارد، زیرا فقط سازنده مى‏داند که چه ساخته و تنها اوست که به تمام زوایا و ابعاد محصول خود آگاه است و راه بهره‏گیرى صحیح و آفات و موانع رشد آن را مى‏داند: «ألا یَعلم مَن خَلق و هو اللّطیفُ الخَبیر»
(23)
کسانى که به جاى قانون خداوند به سراغ قوانین بشرى مى‏روند مانند کسانى هستند که دفترچه راهنماى سازنده را کنار گذاشته و از دیگران نحوه استفاده از آن را مطالبه مى‏کنند.

چه کنیم تا در دنیا راحت زندگى کنیم؟
قرآن مى‏فرماید: «لِکَیلا تَأسوا على‏ ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم»
(24) آن گونه باشید که اگر چیزى را از دست دادید، تأسّف نخورید و اگر چیزى به شما دادند، شاد نشوید. راستى آیا مى‏شود انسان اینگونه متعادل باشد که دادن‏ها و گرفتن‏ها در او اثرى نگذارد؟
کارمند بانک، یک روز مسئول دریافت پول مردم مى‏شود و روز دیگر مسئول پرداخت پول به مردم مى‏شود. نه آن روزى که پول مى‏گیرد خوشحال است و نه آن روزى که مى‏پردازد، ناراحت. زیرا او مى‏داند هر دو روز، امانتدارى بیش نبوده است.
مثالى دیگر:
براى لاستیک تراکتور، حرکت در زمین هموار و غیر هموار یکسان است، ولى براى لاستیک دوچرخه، تفاوت دارد.
نشستن و برخاستن یک گنجشک، روى شاخه گل اثر مى‏گذارد ولى روى درخت تنومند، اثر چندانى ندارد.
آرى، انسان‏هاى بزرگ به خاطر سعه صدرى که دارند، مسایل جزئى در روح آنان اثر چندانى ندارد.
امام حسین‏علیه السلام ظهر عاشورا در برابر دهها تیر که به سویش رها شد و دهها داغى که دید، نمازِ با حال و خشوعى خواند، در حالى که کوچک‏ترین حرکت، ما را از نماز یا خشوع باز مى‏دارد.

چرا در اسلام، ارزش عمل به نیّت آن است و قبولى عمل به قصد قربت و اخلاص وابسته
است؟
در کارهاى دنیوى نیز ارزش کارها، به نیّت آنها بستگى دارد. به این مثال‏ها توجّه کنید:
جرّاح و چاقوکش هر دو شکم پاره مى‏کنند، امّا کار جراح، خدمت است و کار چاقوکش جنایت.
همین جرّاح مى‏تواند براى پول کار کند و مى‏تواند براى نجات یک انسان کار کند، هر کدام از این هدف‏ها نیز ارزش مخصوص به خود دارد.
مثالى دیگر:
یک لیوان آب را به سه نفر عرضه مى‏کنیم؛ یکى نمى‏خورد، چون میل ندارد، دیگرى نمى‏خورد

چون قهر کرده است، سومى نمى‏خورد و مى‏گوید: نفر چهارم از من تشنه‏تر است، آب را به او بدهید! این سه نفر، در ننوشیدن آب یکسانند ولى به خاطر آن که هدف‏هاى آنها متفاوت است، ارزش کارشان نیز تفاوت دارد.
در اسکناس‏ها نخى است که نشانه اصالت اسکناس و وسیله جدایى اسکناس اصلى از قلابى است، در عبادات نیز باید ریسمانى محکم میان بنده و خدا باشد که همان قصد قربت و اخلاص است. اگر آن نخ نباشد یا پاره شود، رابطه انسان با خدا قطع و عمل مقبول نیست.

آیا پاداش ده برابر، براى انجام هرکار نیک است؟
قرآن مى‏فرماید: «مَن جاءَ بالحَسنَة فلهُ عَشر أمثالها»
(25) هر کس کار شایسته‏اى بیاورد، ده برابر پاداش دارد. آنچه مهم است آوردن کار شایسته به قیامت است، نه انجام آن در دنیا.
رساندن جنس به مقصد ارزش دارد، ولى اگر جنسى را در وسط راه از بین بردیم، ارزشى ندارد. بسیارى از کارهاى به ظاهر نیک دچار آفاتى مى‏شود که به مقصد نمى‏رسد:
یا در آغاز، کار را با ریا و خودنمایى شروع مى‏کنیم و هدف الهى نداریم، یا در وسط کار گرفتار غرور و عُجب و خودخواهى مى‏شویم و یا بعد از انجام کار، گناهى مى‏کنیم و آثار آن را محو مى‏کنیم.
گرچه در این سه مورد کار شایسته انجام گرفته، ولى سالم به مقصد نرسیده است. لذا قرآن نمى‏فرماید: هرکس کار شایسته انجام دهد ده برابر پاداش دارد، بلکه مى‏فرماید: هر کس کار شایسته خود را تا قیامت بیاورد، ده پاداش دارد. «مَن جاء بالحسنة»




نویسنده در سه شنبه 87/6/12 | نظر

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها
طراح قالب
ثامن تم