سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برنامه های ثابت هفتگی مسجد که پس از نماز مغرب و عشاء برگزار میگردد: شنبه ها: جلسه قرآن ، دوشنبه ها: جلسه پرسش و پاسخ ، سه شنبه ها: دعای توسل ، پنجشنبه ها: دعای کمیل ، جمعه ها: پس از نماز صبح دعای ندبه،پس از نماز مغرب و عشاء برنامه سخنرانی مذهبی

اسلایدر

مطالب اخیر وبگاه


علامه مجلسی ( ره ) در کتاب بحارالانوار از کتاب حسین بن سعید به سندش از امیرالمؤمینن (ع) روایت کرده که فرمود : مردی از رسول خدا اجازه ی دیدار گرفت و به نزد آن حضرت آمده عرض کرد :


ای رسول خدا مرا وصیتی فرما ! حضرت به او فرمود : تو را سفارش می کنم که چیزی را برای خدا شریک نگیری و مشرک نشوی اگرچه بدنت را قطعه قطعه کنند و تو را به آتش بسوزانند ، و به پدر و مادرت تندی مکن و اگر به تو دستور دادند از دنیای خود دست بداری ، دست بدار و به مردم دشنام مده و چون برادر مسلمان خود را دیداری کردی با چهره ای باز و نیکو دیدارش کن و از زیادی آب دلو خود برای او بریز ( و از بهره های وافری که خدا به تو داده او را نیز بهره مند ساز ) هر یک از مسلمانان را دیدار کنی سلام مرا به او برسان ، و مردم را به اسلام دعوت نما ، و این را بدان که پاداش تو در برابر هر نفری که دعوت تو را اجابت کند پاداش آزاد کردن بنده هایی از فرزندان یعقوب است و این را هم بدان که نبیذ نوعی از شراب که آن را کوچک دانند بر مردم حرام است و هر مست کننده ای بر آنها حرام است .


و در کتاب تحف العقول از رسول خدا (ص) روایت کرده که مردی به آن حضرت عرض کرد : ای رسول خدا مرا وصیتی فرما که خداوند به وسیله آن سودم دهد حضرت به او فرمود : بسیار مرگ را یادت کن تو را از دنیا بَرکند ، و بر تو باد به شکر و سپاسگزاری که بر نعمت بیفزاید و بسیار دعا کن زیرا تو نمی دانی چه زمانی دعایت مستجاب شود و سخت بپرهیز از تجاوز و ستم زیرا در حکم خداوند است که هر کس مورد تجاوز قرار گیرد خداوند او را یاری کند و خدا ( در قرآن فرموده ) : « ای مردم جز این نیست که ستم و تجاوز شما به زیان خودتان است » و سخت بپرهیز از فریبکاری و مکر که خداوند حکم کرد ، فریب بد ، جز به فریبکار باز نگردد .


نیز در همان کتاب آمده است که مردی نزد رسول خدا آمده عرض کرد : ای رسول خدا مرا وصیتی فرما حضرت به او فرمود : چیزی را شریک خدا قرار مده اگر چه تو را به آتش به سوزانند و شکنجه کنند ، مگر این که دلت به ایمان مطمئن باشد 1 و دیگر آن که پدر و مادرت را غذا ده و به آنها نیکی کن چه زنده باشند و چه مرده و نماز واجب را عمداً ترک مکن زیرا کسی که نماز واجب را عمداً ترک کند عهد و پیمان خدا از او بیزار و جدا است و سخت بپرهیز از شرابخواری و نوشیدن هر مسکری که مستی آرد ، زیرا این دو ، کلید هر شری هستند .


در کتاب اصول کافی به سندش روایت کرده که مردی به آن حضرت عرض کرد ، مرا سفارش و وصیتی کن ، فرمود : زبانت را نگهدار آن مرد مجدداً عرض کرد : مرا سفارش و وصیتی فرما ، حضرت فرمود : زبانت را نگهدار آن مرد برای بار سوم عرض کرد : مرا وصیت و سفارشی فرما ، فرمود : وای بر تو ، آیا مردم را چیزی جز محصول درو شده زبانشان به صورت در آتش دوزخ اندازد ؟


از کتاب دعوات راوندی روایت شده که اسودبن اصرم نزد آن حضرت آمده عرض کرد : ای رسول خدا مرا وصیتی فرما : حضرت به او فرمود : آیا مالک دست خود هستی و آن را در اختیار داری ؟ عرض کرد : آری فرمود : آیا زبان خود را در اختیار داری و مالک آن هستی ؟ عرض کرد : آری فرمود : پس دست خود را جز بر کار خیر باز مکن و مگشا و با زبان خود جز سخن نیک مگو .

 

برگرفته از کتاب « آینه در آینه » تالیف زهرا یزدی نژاد




نویسنده خادم مسجد در جمعه 86/3/4 | نظر
 
اِنٌک لَعَلی خُلُقٍ عَظیم

روزگاری بود میوه اش فتنه، خوراکش مردار، زندگی اش آلوده، سایه های ترس شانه های بردگان را می لرزاند. تازیانه ستم، عاطفه را از چهره ها می سترد. تاریکی، در اعماق تن انسان زوزه می کشید و دخترکان بی گناه، در خاک سرد زنده به گور می شدند. و در این هنگام بود که محمد (ص) بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید.


ای جامه بخود پیچیده ‍ـ برخیز و انذار کن (آیات ١و ٢/ سوره مدثر)

محمد به مرز چهل سالگی رسیده بود. تبلور آن رنج مایه ها در جان او باعث شده بود که اوقات بسیاری را در بیرون مکه به تفکر و دعا بگذراند، تا شاید خداوند بشریت را از گرداب ابتلا برهاند او هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراء به عبادت می گذرانید.

ـ آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود. محمد غرق دراندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید:

بخوان!

ـ محمد درهراسی و هم آلود به اطراف نگریست! صدا دوباره گفت:‌بخوان!

ـ این بار محمد بابیم و تردید گفت: من خواندن نمی دانم.

صدا پاسخ داد:

ـ بخوان به نام پروردگارت که بیافرید، آدمی را از لخته خونی آفرید، بخوان و پروردگار تو را ارجمندترین است، همو که با قلم آموخت، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت.........

و او هر چه را که فرشته وحی خوانده بود باز خواند.

ـ هنگامی که از غار پایین می آمد زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، به جذبه الوهی عشق بر خود می لرزید از این رو وقتی به خانه رسید به خدیجه که از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:

ـ مرا بپوشان، احساس خستگی و سرما می کنم!

و چون خدیجه علت را جویا شد گفت:

ـ آنچه امشب بر من گذشت بیش از طاقت من بود،‌امشب من به پیامبری برگزیده شدم!

خدیجه که از شادمانی سر از پا نمی شناخت، در حالی که روپوشی پشمی و بلند بر قامت او می پوشانید گفت:

ـ من مدتها پیش در انتظار چنین روزی بودم می دانستم که تو با دیگران بسیار فرق داری، اینک به پیشگاه خدا شهادت می دهم که تو آخرین رسول خدایی و به تو ایمان می آورم........

ـ پس از آن علی که در خانه محمد بود با پیامبر بیعت کرد.

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد


نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد


ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد


بصدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد


طربسرای محبت کنون شود معمور که طاق ابروی یار منش مهندس شد


لب از ترشح می پاک کن برای خدا که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد

کرشمه تو شرابی به عارفان پیمود که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد

چو زر عزیز وجودست شعر من آری قبول دولتیان کیمیای این مس شد

خیال آب خضر بست و جام کیخسرو بجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد

زراه میکده یاران عنان بگردانید چرا که حافظ از این راه برفت و مفلس شد




نویسنده خادم مسجد در جمعه 86/3/4 | نظر

مقام معظم رهبریوقتی نام پیامبر اعظم (ص) را می آوریم، کانه شخصیت ابراهیم، شخصیت نوح، شخصیت موسی، شخصیت عیسی، شخصیت لقمان، شخصیت همه بندگان صالح و برجسته و شخصیت امیرالمومنین و ائمه هدی( علیهم السلام) در این وجود مقدس متبلور و مجسم است.

((گزیده ای از سخنرانی مقام معظم رهبری در صحن جامع رضوی))




نویسنده خادم مسجد در جمعه 86/3/4 | نظر
<      1   2   3   4      

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها
طراح قالب
ثامن تم