سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برنامه های ثابت هفتگی مسجد که پس از نماز مغرب و عشاء برگزار میگردد: شنبه ها: جلسه قرآن ، دوشنبه ها: جلسه پرسش و پاسخ ، سه شنبه ها: دعای توسل ، پنجشنبه ها: دعای کمیل ، جمعه ها: پس از نماز صبح دعای ندبه،پس از نماز مغرب و عشاء برنامه سخنرانی مذهبی

اسلایدر

مطالب اخیر وبگاه

«حنو انبعکم با الاخسرین اعمالکم الذین و السیهم فیه فی الحیوة الدنیا و هم یحسبون عنهم یحنسون صونها»

بله قضییه موعظه مجلس ما طوری نیست که بنده موعظه کنم که شما مثلاً متنبه بشید یا مثلاً چه عرض بکنم به خود بیاین اعطاء قواعد کلیه می‌کنم به شما ببین عزیزم حالا اونها که هندسه خوندن فرض کنند در مثلث متساوی الساقین که ما عمود منصف از اون رأس بیاریم پایین ضلع مقابل رو نصف می‌کنه دو مثلث قائم الزاویه برای ما تشکیل میده اون وقت دو زاویه و یک ضلع از این مثلث مساوی باشه اون عرض میشه که این مثلث با اون مثلث مساویه اون ضلع مساوی ولو رو قاعده انطباق، پس من ان علی هذا، دو زاویه با یک ضلع از این مثلث که مساوی باشه این دو مثلث مساویه اعطای قواعد کلیه می‌کنه ببین جونم این جناب خاتم الرسول (ص) و من باید تموم کنم این مبحث رو امشب. آیا خبر بدهم به کسانی که خیلی ضرر می‌کنند در حیات دنیا اونا سعیشون آبشون حرز میده « و هم یحسبون عنهم یحنسون صونها» اونها تصور میکنند که عمل خوب به جا آوردند همین جا اعطای قاعده کلیه‌ می‌فرماید که انسان باید استاد داشته باشه «هلک من لیس له حکیم یرشده»

شبانه وادی ایمن گهی رسد به مراد             که چند سال به جون خدمت شعیب کند

بعد از اینکه مدتها خدمت شعیب رو کرد اون وقت عصارو بهش دادند واقعاً اگر من بتوانم این مبحث رو امشب تمام بکنم عرض میشود که خیلی کار کرده‌ام، یه صلوات بفرستید. ببینید آقا من استخاره می‌کنم که پروردگار را یه چند مبحث پیش میاد که آیا این مبحث برای جوانهای ما أنفع هست یا اون مبحث یه مبحثی رو مقدمتاً برای اعطای قاعده کلی من استخاره کردم، آیه اومد « طریقا فی البحر یبسا لا تخاف درکا ولا تخشا» موسی رو که فرعون تعقیب کرد خطاب رسید که بزن عصات در دریا راهی باز میشه اونها فرعون با لشگریانش تو رو تعقیب می‌کنند به محض اینکه آفرین تو از آب خارج بشه اول نفر از فرعونیان دارد میشه اون آب هم میاد و فرعونیان هلاک میشن باز هم عرض میکنم ای خدای نادیده در کمال دیده عصری عرض کردم به ما رحم کن پروردگار عزیز همه حقایق روشن است واگرنه (یاد پیدا تر زپیداست رخش زآینه گیتی هویداست)

پیدا یه مفهومی است، یعنی در کمال ظهور اونجا مبالغه شاعر به کار برده:

«یار پیداتر زپیداست رخش زآینه گیتی هویداست»

دست دراز میکنه که بیائید « حلموا انی کرامتی و مصاحبتی و معانصتی أنصوا بی انفسکم و اصارع الی محبتکم» فی سرعت میجویم به محبت‌های شما به حرکت‌های شما، به مصاحبتهای شما استقبال میکنم شما رو بیاید

«والله یدعوا الی دار اسلام» اینکه متأثر شدم با اینکه فرعون چقدر آدم کشت برای اینکه موسی نیاد به دنیا چقدر آدم کشت چقدر اهانت کرد به پیغمبر اولوالعظم، خوب آخر می‌گفت اختیار رو دادم دریا و زمن رو دادم، هر معامله‌ای که میخواهی بکنی بکن اما حالا میخوای محبت پروردگار رو بفهمی فرمود موسی این همه تو رو صدا زد تو اعتنا نکردی به فرعون اما من اگر یک مرتبه من رو صدا میزد من نجاتش میدادم آی جوانها، آی رفقا ببینید چه خدای مهربانی داره میتونیه این قضیه رو فرض می‌کنید که یک شخصی امانت کنه به پیغمبر اولوالعظم اون هم رو بکشند بعد وقتی رفت به کوی طور و مناجات و اینها گفت پروردگار خوب اون طور که باید جواب بده شما با من نیاید یه جواب از من بگیرید فلان کس رفت بله، آمد بله، چی گفت؟ یه چیزی گفت همینطور سوال رد و بدل شه، فرمود چرا باید چرا تو رو صدا زد متوسل شه، چرا جوابش رو ندادی به خودم قسم اگر مرا صدا زده بود من او را جواب میدادم آی رفقای عزیز با یک همچنین خدای مهربانی شما مواجه هستید خوب این قضایا رو عرض کردم  امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: اگر حالا این مقدمه موعظه است ها موعظه ما اینها نیست، اینها برای آماده کردن شماست که کسی همش رو بیشتر دنیا قرار بده آقا طرفین معامله، طرفین معادله حالا فعلاً نا مساوی نیست مساویه باید یک بعلاوه دو عرض بشه که اون طرف هم سه باشه این طرف هم سه باشه مساوی بشه عزیز من، اگر معادله به هم خورد باید همت رو بیشتر «و کان اکثر عبادت ابیذر اتفکر»، که معامله به هم نخوره عرض میشه که آیا اکثر هم من دنیاست یا آخرت خودت، می‌فهمی که محاسبه می‌کنی آیا من بیشتر تو جماتم، اتکام رودنیاست یا آخرت، البته دنیایی که قسیم آخرت باشه، قسیم یعنی، مقابل اون باشه خوب اگر بیشتر همت روی دنیا شه خداوند علی اعلیٌ این اعطای قاعده کلی چهار چیز مرحمت میکنه، سه صلوات بفرستید داداش من، «هما لا یزون» یک قصه بر سر قلبت همچنین می‌چسبه به قلبت نون داشته باشی، آب داشته باشی، رئیس باشی، مرئوس باشی، هر کی میخواد باشه اول شخص، دوم شخص باشه این لازمه لاتنفک‌ها عرض کردم داداش جون.

نگفتم دو زاویه و یه ضلع از یک مثلث متساوی الساقین با این مثلث متساوی باشند، دو مثلث مساوی‌اند در اینجا هم اگر این کار رو کردی عرض میشود یه غمی بر قلبت مسلط ولو میلیاردر باشی این یکی « الظم الله قلبک اربع خصال» اول، دوم «أملا لا یبلغ منتها» امل با هم زلا، یعنی یک آرزو و آمال بر قلبت مسلط میشه، الم میکنم بلم میکنم نقشه میکشم زندگیم همچین میکنم، پسرم همچین می‌کنم، فلان جا میرم، فلان جا آرزوهای بی ربط طول و دراز چهارم « فقرا لا یبلغ منتها ابدا»، یک ناداریی تو را تهدید میکند با حالی که میلیاردر یا اما قلبت میتپه خیلیا میلیاردر بودن به معامله کردن یه دفع اصعار اومد پایین، نرخ اجناس اومد پایین، من به یک نرخهایی خریده بودم یک دفعه اومد پایین هفتاد هزار تومان خریده بودم یه دفعه شه، سی و پنج هزار تومان آخه جواب طلبکارها رو چه جوری بدم، از این حرفها، هی از این حرفها میبافه تو خیالش سومی که عرض کردم امثال من وآقای کهزادی و امثالم که آقایانی که توجه دارند و اینها و به علم خیلی ارزشی میدن و واقعاً من به اونها ارزشی میدم « شغلاً لا یتفرح» ذهنشون و دلشون مشغول میشه انقدر خسته میشن که باید یه دوا از ادویه، ادویه منوم استعمال کنند، مثلاً: مثل من نصف اگز سپام بخوره یه قدری از شدت افکار جلوگیری بکنه، اگر خواستی امتحان کنی ببین عرض کردم که نماز مغرب و عشاء رو که امروز خوندی امشب خوندی چند رکعتش رو هم صوتش رو شنیدی « اهدنا صراط المستقیم» الف و ه « هفوز اهدنا صرط» این رو خوب ذهن گرفت یا جوهر کلمات رو شنیدی فقط صوت «اهدنا صرط» رو شنیدی امتحان کردی، امشب همون قدر که صوت و با جوهر کلمات رو میشنوه با اعضا و جوارح همون معنای حضور قلب اگر اون طور بشر و برای شما پیش آمد بکنه دهتایی یه همچنین نمازی بکنه تمام صفحه‌ قلب منور میشه صلواتی بفرستید، اما اینها عزیز من استاد میخواد، حالا باید این رو پیداش کنی ببینم دیگه از این مطالب چیزی نمونده یه صلوات بفرستید، بله خوب حالا این هم باز مقدمه است ما هنوز تو ذالمقدسه نرفتیم، خوب.

چونها فلکی گردد اگراین تن خاکی بیرون کند از خود صفت دیو و ددیی را و اگر این درنده خویی زطبیعت بمیرد همه عمر زنده باشی به مکان آدمیت یه مرئوسی رفت پیش یه رئیسی این که میگم داداش جون، اگر این درنده خویی تکبر گفت: من گفتم استاد ما فرمودند، گفت: بسیار عرض کرده‌اند چه خبر حالا بابا جون من میخواسته به معلمش احترام بگذاره، میگه بسیار عرض کرده‌اند، یعنی معلم تو نباید تو بگی فرمودند باید اون هم عرض بکنه این فاصلش نسبت با این درس منو، منو نسبت به لاینتاهی هم فرض بکنیم باز هی باید در صدد باشیم ، نفس را بگیری عزیز من شتر رو براش شعر میخوانند یه بار ده منزل رو بدون علوفه طی میکنه آیا شما هم از شتر کمتراید؟

اگر لذت ترک لذت بدانی                دگر لذت نفس لذت نخوانی

هزاران در از خلق بر خود ببندی               گرت باز باشد در آسمانی

اگر خدایی شدیی یک در باز میشه تمام درها بسته میشه، اون درها هم به درد نمیخوره یک در باز میشه تمام درها مسخر، اون یک در که حضرت حسین (ع) می‌فرماید: ای پروردگار عزیز کسی که تو را دارد چه ندارد، کدخدا رو دید دیگه محتاج به حسن و حسین و تقی و نقی نیست.

« هزاران در از خلق بر خود ببندی» فهمید که تمام کارها دست یه توه، تمام دست یه توه اونها بی‌خود ما هی تعظیم میکنیم.

هزاران در از خلق بر خود ببندد                گرت باز باشد در آسمانی

حالا رفتیم سر تقریباً عرض میشود سر درسمون که باید بدیم 3 تا صلوات بفرستید، باز استخاره رو گرفتم پروردگار عزیزم من میخوام امشبم راجع به سوء خاتمه همچنین چکیده‌اش رو برای رفقا عرض کنم و خلاص کنم چطور عرض میشود همون آیه‌ای که براتون خوندم آمد ببخشید اون مال یکی دیگه بود یه صلوات بفرستید آیه اومد « ارقم الصواة » یعنی همین درس رو باید بگی عرض کردم علامت سوء خاتمه که بعضی‌ها میگن ما از اصول میترسیم میگن ما از آخر میترسیم عزیز من اول اینکه؛ شما استعداد خودتون رو با یه استاد اندازه گیری بکنه کتابهایی که به نظر شما میرسه و دیگران تعریف می‌کنند باید به استاد ارائه بکنی در فلسفه مبادا،  در اصول عقاید به عنوان اصول عقاید شما رو در فلسفه وارد بکنند. مثلاً حالا بیایین چه میدان وسیعی اشاعره چه میگن معتزله چی میگن راجع به صفات پروردگار، آیا عین ذات است یا زائد بر ذات است، باید اینها برای بنده و مال بنده که برن اینها رو تو مدرسه یاد بگیرن کاملاً بررسی کنم

بیام برای شما در موقع فردرت بازگو کنم خوب مثلاً عرض کردم یکی از مسائل شبهه آکل و مأکول آقا این مسأله رو جواب بده، روباه رو فرض کنید پلنگی خورد ببخشید یه صلواتی فرستید آدمی رو گرگ خورد، انسانی رو گرگ خورد، گرگ رو پلنگ خورد، پلنگ رو شیر خورد، شبهه آکل و مأکول این در روز قیامت حشرش چه جوره خوب این مسأله رو میخوای چه کار کنی عزیز من، چه به درد شما میخوره فعلاً شما هنوز مسائل مقدماتی رو فراموش کرده‌اید یا اینکه عرض کردم در لیالی گذشته تمام چیزها در قبر میپوسه، الا الاجز، خوب اجز انتهای ستون فقرات چیه، صورت برزخی اینها رو براتون گفتم اینها رو شما بذارید برای آقایون اهل علم که اینها زمانشون بیشتر از شما، فرستشون بیشتر از شماست، در مقام طلب کردن عرض میشود حقایق یا عرض کردم بحث در اینکه خداوند علی اعلی علم به چزئیات داره، نداره عرض میشه اگر علم به جزئیات داشته باشه محال لازم یاد خدا نکرده این عقاید در ذهنتون مرتکز میشه در هنگام موت یک مرتبه خوب در اینکه اشتباه شه سایر عقاید من هم همینطوره همه اشتباه انوقت در حال نفاق و عدم توجه جان میسپاری این یکی از علایم سوء خاتمه است که خودت آیت الله عظمی بروجردی قدقاً کرده بودند نه می‌فرمودند هر کی فلسفه میخواد باید در مسجد بالخصوص اشخاص بالخصوص استعداد شون مورد بررسی قرار بده این اولش « و صبب ذلک

(تموم میشه اساعه) ایا تخذ الرجل فی ذات الله و صفاته و افعاله خلاف الحق»، یا تقلیداً « فینکشف عند سکرات بطلان معتققده».

یه عقیده‌ای درست کرد رفت یاد گرفت گفتن آقا بیا عزیز من، فلسفه خوب احکامت رو با فلسفه گوش میدی رفت که اینها رو گوش بده پاش رفت تو چاله یه دریایی و عرض کردم شیخ هم در رسائل می‌فرماید: برای این کار یه اشخاصی بالخصوصی نانزاد شده است هر کسی حق ندارد در این قسمت وارد شود این یکی، خدا علم به جزئیات داره اون وقت لازم میشه که اون کلی جراحی بشه فلان دیگه بیا و ببین چه حرفهای با علی زده شده و حال اینکه پروردگار عزیز « ان ربک لبلمو طاد» «خطورات یعلم »

اونها ذهن رو به شما عرض کردم هاق ذهن رو این خطورات ذهنیه که ذهن میده در محضر و در حضور رب العالمین صلوات بفرستیم، خیله خوب ببینم من میتونم این رو « وبدالهم » ببینم میتونم تموم بکنم یا خیر « وورد المنع عن البحث و النظرة فی الکلام » در مسائل کلامیه، در مسائل فلسفیه هر کس حق نداره وارد بشه خودش رو باید به استاد عرضه کنه

« ولاکتفا به ظواهر شرع همون اکتفا بکنه عزیز من » تا استاد تصدیق بکنه مگر کسی که « فقهه الله فی الدین » یه عده بالخصوص هستند چکیده این کارا نه تحریر این کارا نه عزیز من. « و اشرق الله نور الحکمة فی قلبهم » اونها باید وارد بشه که سببش رو عرض کردم اینها رو گفتم براتون یه صلوات بفرستین خوب سبب دوم کثرت معاصی حالا تمام میشه ایمان قوی آقا اما معاصی فعلاً داره راه پیدا میکنه بر قلب این غلبه شهوات و رسوخها فی القلب، بطوری که الفط پیدا می‌کنه با معاصی «و جمیع ما علیفه الانسان فی عمره یعود ذکره و الی قلبه عند الموت» خطرناک اینجاست تمام چیزهایی که قلب من تعلق گرفته به او از معاصی، شهوات، پرده‌های رنگارنگ اینها وقت موت عرض میشود تبرض پیدا می‌کنه براتون مثال زدم راجع به خواب تمام چیزهایی که شما در روز با اون از امور غادیه تعلق داره بهتون عادت به اون متوجه شدی وقت خواب اینها هجوم میکنه به قلب و نفس اون وقت من مثلاً میرم اگزاسپام میخورم تو میری یه قرص دیگه میخوری که خوابم ببره این افکار من رو ناراحت نکنه «انومو اخ الموت » خوب « فإن کان حیله الاکثر الی اطاعات کان اکثر ما یحظره عند الموت طاعت الله» اگر چنان چه هنگام چیز میلش به طاعت و بندگی باشه خداوند علی اعلی در هنگام موت چه کار میکنه همونها رو حاظ میکنه اما اگر خدا نکرده میلش به معاصی باشه « ربما یقبص روحه عند القلبة شهوت من الشهوات»، یک مرتبه میلش به یکی از امیال نفائی است و همون وقت عرض میشود روحش گرفته میشه معصیتی از معاصی خدا «فیعتقه و یسیر محجوب عن الله تبارک وتعالی » حجاب بین او و پروردگار میشه خوب به صلوات باز بفرستید آقا خوب پس معلوم شد تمام عقاید و تعقلات به قسمت شد به امور بد به امور شهوانی اگر تعلق پیدا کرد ذهن و قلب اگر خدایی نخواسته همون وقت این رو قبض روح کردن با تعلق به امیال نفسانی جان می‌سپارد اما اگر چنانچه انشاء الله توبه کرد نجات پیدا میکنه حالا آخرش رو دارم میگم باز یه صلوات بفرستیم در کبری کلی

« و من اراد عن تکلف خاطره عن المعاصی و شهوات » خوب من چه کار کنم که این خبیص رو نفس رو از شیر بگیرمش این به غیر از این نمی‌فهمه

این فقط اون اعیال نفسانی رو میخواد چه کارش کنم باید از فتام از شیر گرفتن بچه است باید از شیر بگیریش « و من اراد عن تکلف خاطره عن المعاصی و شهوات» خدا هم کمک میکنه « فلا طریق له الا المجاهد العمر فی فتام نفسه» باید این بچه رو از شیر بگیری به هر نحو شده « فی قمع شهوات فی القمر فهذا » دارم آخر درس رو میخونم ها « فهذا هو القدر الذی یدخل تحت الاختیار» این در تحت اختیار شماست « و تخلیة الفکر عن الشوا قل » از خدا بخواه عزیزم که مقدمتاً فکر من از شواغل دنیویه این چی بشه، خالی بشه و بعد عرض میشود که من این کار رو انجام بدم « فأن المراء»

چهار خط دیگه مونده صلوات بفرستید، حدیث « فإن المرألموت علی ما اتنع عنتیه » به همون موقع که تعیش می‌کنی همون موقعیتی که روح هم داریی به همون می‌میری عزیز من « فأن المرالموت علی ما اشع و یحشر علی مات علیه » ای بابا من چیز نبودم ، من به صورت میمون نبودم اون اعمال و اون رفتار و اون ثنان شما اون تعیین شما فعلاً انعکاس صورت برزخی‌اش این شده حالا فرمایش پیغمبر رو دیگه تموم میشه « ولذلک نقل من بقال انه کان یلقن عند الموت کلمه شهادتین» به بقال گفتن بگو اشهد ان لا اله الا الله محمد رسول الله، گفت سیب زمینی کیلویی انقدر عنی، انقدر چارکی، انقدر با همین روحیه با همین تعلق جان سپرده است « و کان مشغول القلب» به حسابی که یک عمر مشغول بوده تمام شد آقا « و ان ملمخوف عند الموت» پس اون چیزی که در نزد موت من باید ازش بترسم « خاطر سوء» این تعلق به خواطرات بد، خدایا من عرض کردم عرق ریختم که اینها بفهمند تعلق به خواطرات به اون تعلق عزیز من « و هو الذی قال رسول الله «ص» : ان الرجل یعمل عمل اهل الجنة خمسین سنة»

اعمالش بهشتی 50 سال عمل بهشتی‌ها کرده « لا یبغا بینه و بین الجنة الی فواق ناقة» فواق ناقة ، یعنی شیر شتر را بدوشند این به خواطرات سوءیی هم داره حالا یا این طرفی میشه یا اون طرفی میشه یه قشومی مختصرین در هنگام موت رخ میده « فخطم له بما سبق به الکتاب » حالا تا اینکه اقبالش بزنه، یعنی پروردگار عزیز مساعدت بکنه و این طرفی بشه اون تعلق بخواطرات سوء تحقق پیدا نکنه انشاءالله اگر پروردگار عزیز باز اگر آقا این مشکلی داشتن باز سوال بکنند اون تعلقات رو باید بزنی عزیز من، تعلق به مال دارم ، تعلق به فدان دارم، تعلق به فدان منظره محرم دارم، تعلق به اون منظره محرم دارم باید اون تعلق رو بزنی اگر جان سپاریی سوء خاتمه است و عرض میشود همین قدر اون وقت رحمت پروردگار چه کار بکنه آیا در اون وقتی که به قدر شیر گرفتن شتر فطاق ناقه اون درست میشه آیا از این طرف قدرت تقدیر پروردگار تعلق می‌گیره به راست تعلق میگیره یا به چپ؛ پروردگارا ما را بیامرز... والسلام




نویسنده خادم مسجد در یکشنبه 88/12/2 | نظر

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها
طراح قالب
ثامن تم