ما سه سالمان بود پدرمان رفت وقتیام 7 و8 ساله شدیم مادرمان رفت، وقتی که من رسیدم مدرسه صبحها تقریباً لغات را از ما میپرسیدند. مثلاً فرض بفرمایید ابواب صرف را از ما میپرسیدند او فارسی میگفت ما باید عربی او را میگفتیم، در زمان گذشته آقایی چوب دستش بود و تا دیر میکردیم هی میزد به گردن یا بر دست حالا این طوری بود اون چوبها ادب میکرد انسان را غرض عرض این است که وقتی که مشقم رو نوشته بودم و کج نوشته بودم گفت: چرا کج نوشتی؟ خلاصه دست را بگیر 10 ضربه چوب آلبالو کلفت زد دستها ورم کرد گفت باید آدم بشوی. آمدم دستهام رو به مادرم نشان دادم، گفتم: ببین این چقدر بی رحم است، دست ورم کرده گفت قربان این ناظم اگر من محرم بودم میآمدم دست ناظم را ماچ میکردم، برو گم شو از برم دور شو باید آدم بشوی باید ضرب شلاق بخوری تا آدم بشوی وقتی که انسان به اختیار درس نخوند همین جور که چهارپاها را میزنند باید اینها را هم بزنند چون نمیدانی در چه موقعای درس واقع شده، چه در فضائل اخلاق که در رأس آنها علم واقع شده، علم در رأس فضائل انسانی است. چرا کار نمیکنی، عزیز من اگر درس نخوانید، من ابلاغ میکنم به شما، شما را از حوزه خارج میکنند عزیز من، جوان هستید بروید کسب بکنید. کاسبی بکنید دیگه چه کار کنم وقتی که شما درس نمیخوانید داداش جون فضیلت علم و انسان را نمیدانید. انسانیت، انسان به واجد بودن فضائل است، و من به رفقا توصیه کردم آخه میشود 10 سال تحصیل بکند ورقه اجتهاد بگیرد. تابستانها هم کار میکردم، گفتم من تابستان هم کار میکردم، وقتی که آقایان اهل علم تعطیل میشدند من تازه یک معلم هی گرفتم، کف پایش را هم ماچ میکردم دست او را هم ماچ میکردم، عرض میشد که به من یاد بده اگر شما درس نخوانید شما نفرین میکنید آن کسانی با شما هجامله کردن باید درس بخوانی داداش جون، هر چیزی که لنگ از لحاظهایت بگو ما تأمین میکنیم غذایت کم است، درستش میکنیم، جایت بد است، درستش میکنیم، شما باید تحصیل بکنید به عالم بشریت خدمت بکنید به این مردم مستضعف خدمت بکنید عرض کردم اون وزارت فرهنگ اون توجه به این جهات نداره بنده خیلی در صحبت کردن آزادم هیچ ملاحظه کسی را نمیکنم اونها فعلاً به جهات اخلاقی توجه ندارند عرض کردم هر طور که میخواهی باش، باش وقتی که یکی از این شاگردهایی که آمده در یکی از مدارس تحصیل میکنه به مدیر مدرسه تذکر داده که اینها بعضیهاشان در کلاس قمار میکنند. گفته ما این جهات را نمیتوانیم درست بکنیم باید پول بگیرم ماهانه از آنها بگیرم مدرسه را اداره کنیم پس شما باید در همین کلاس امام صادق تربیت بشوی عزیز من عرض کردم یک دفعه نمیخواهم تکرار بکنم یک دفعه که من نشسته بود هی صبح بخیر صحبت میکرد کدام یک از نقاط سبز تهران را برای تفریح خودتان انتخاب کردیدید نه این که حالا کجا را انتخاب کردید حالا اقلاً ما در ایام سال فراقت نواشتیم که از فضائل انسانیت برخوردار بشویم، حالا تابستان یک معلم اخلاق بگیرم که از او استفاده بکنیم متأسفانه حالا میگویم کدام نقاط سبز تهران را در تابستان برای خودتان انتخاب کردید پس شما خودتان و اولادهای خودتان را باید همان طور در دبیرستان در دبستان، بالا و پایین میفرستیم، بفرستیم در کلاس امام صادق از فضائل انسانیت برخوردار بشود داداش جون اگر کردی، کردی اگر نکردی شما را فعلاً خارج میکنند، یه طوری حالا برنامه تنظیم شده که شما را از مدرسه خارج میکنند. عرض میشود که خدا حفظ کند علامه را گفتن که آقا این پسر خوبی است اما کار نمیکند و این از تنبلی این و کار نکردن این یک مرضی است مؤثر است در دیگران باید ابلاغ میکنم به شما هر کس کار نکند تنبلی بکند اینجا عرض میشود آقای ملاک هست. بیرون میکنند عزیز من. من امروز انقدر مطالعه کردم که روی کتابم خوابم برد، از بس خوب این بدن ضعیف هست و باید استراحت بکنم و آن وقت که شما جوان هستید اول جوانیان هست چرا کار نمیکنید عزیز من، پدر و مادر همه منتظر شما کار بکنید واقعاً من تعجب میکنم شما باید عاشق علم باشید اگر از شرع میگویید که پیغمبر (ص) فرمود: رب زدنی علما، من علم میخواهم مال نمیخواهم، من روزی که بر علم من اضافه نشود آن روز مبارک نیست این فرمایش نبی اکرم(ص) است. رفینا قسمت الجبار فینا، ما با خدا شرط کردیم که خدایا برای ما علم بده به دشمنان مال بده که اونها همان طور صبح تا شب مشغول بشوند به این و آن. فلان این چیزها. یک مرتبه هم امروز برای رفقا عرض کردم این آخر عرض بنده است که برای شما می خوانم داداش جون . الذین یعیشون بالحشان هم اکثر من الذین یعیشون بالعلما. اون اشخاصی که عزیز من احسان میکنند به خلق خدا. من باید ظهر چهارشنبه صحبت بکنم اگر شب شنبه قسمت شد برای شما صحبت بکنم وظیفه ندارم بیش از این قدرتش را فعلاً ندارم. حالا برای شما صحبت میکنم داداش جون اگر احسان بکنید. احسان مراتبی دارد اول احسان به خودت بکن که در آدمیت خودت کوشا باشی درس بخوانی، فضائل انسانیت را یاد بگیری، فلان بکنی الا آخر. اگر این کار رو کردی به خلق خدا احسان بکنی، مسائلشان بلد نیستند. یاد بدهی به اونها عرض میشود، در قسمت مادیات اگر ضعیفند اگر توان داری در قسمت مادیات کمکش بکنی اون وقت عمر 70 ساله میشود 90 سال، عمر این 70 سال بر عمرش اضافه شد حالا برعکس اون اشخاصی که گناه میکنند و توجهی به این معانی ندارند هر کسی میخواهد باشد اینها را خدا میبرد و خدا میآره البته عرض کردم رعایت بهداشت خیلی خوب است، اما نه علت تأمه باشد، اون علت تأمه لطف پروردگار است. همین صبحی قبل از ظهر من برای بچهها این احادیث را میخواندم سرهنگ بود صبح بلند شد البته بین طلوعین خوب و گلها را آب داده بود عرض میشود درختها را یقدری آب داده بود و تنفس هوای آزاد کرده بود، حالا میخواست بیاید چای بخورد، خوب برای جناب سرهنگ سفره را انداختند. خوب یکدفعه سرهنگ حالش بهم میخورد، میخواهد از پله بیاید بالا نمیتواند آقا چطور شدی؟ میگیه اتومبیل بیارید، بیمارستان و در وسط راه جان سپرد فهمیدی داداش جون. اون رعایت بهداشت مال مؤمن است که هر یک ساعت برابر چند روز عمر شما است. پروردگارا ما از آل محمد (ص) معنویات میخواهیم اما به دشمنان ما مال بده مشغولشان کن. ولی ما معنویات میخواهیم، اللهم اغفرلنا من خشیتک، پروردگارا بما خشیت بده، یعنی طوری باشد که ما خودمان را همیشه در حضور و محضر پروردگار در عالم بدانیم و بفهمیم، به زور و بازو نیست عزیز من. هزاری قوی باشی نفس تو را میخواباند او باید با توجه به پروردگار اون القاعات نفسانی، دختر و ببین، زن رو ببین، اون ببین چه زندگی داره. این القاعات رو باید به توجه پروردگار درک کنی خیلی ببخشید چون من روی سخنم با جوانهاست و آقایان دیگر و بنده در خدمت این جوانها هستیم باید بگویم اینها رو عزیز من، کسی گفت من زیارت عاشورا شروع کردم بعد این جا بود و شنید میگفتم قاطعیت به خرج بدهید. خوب جوان هست هر سه روز یک دفعه شیطان اون را وا میداشت یک معصیتی بکند. گفت، گفتم، پروردگار عزیزم اگر 60 مرتبهام شیطان من را به کارهای بد وادار بکند من از در خانه تو نمیروم و من زیارت عاشورا را میخوانم و همین امروز قاطعیتی که بنده گفتم این قاطعیت را گرفت گفت فعلاً توبه کردم. گفت یک شب که تو گفتی اگر چراغهایی که ستون مرمر داره اون حیوان پاش جای دنده دار. گفت نگاه کردم 700 مرتبه آمد که بیاد دم چراغ افتاد. گفتم عجب حیوان سرسختی است. من هم استقامت این آموختم گفتم پروردگارا من جوانم توبه میکنم وقتی که توبه میکنم قلب و زبانم یکی است و لو سه روز دیگر توبه را میشکنم من زیارت عاشورا را میخواندم و حاجتم را هم میگیرم من استقامت را از این حیوان یاد گرفتم، رفت طرف مقابل تجدید وضو بکند دید حیوان دم چراغ ایستاده، حالا این را هم باز برای جوانها میگویم که اگر خدای نکرده معصیت کردن از میدان در نروند باز توبه میکنم زیر هر معصیت یک استغفار میکنم و عرض میشود پروردگار عزیز مرا نجات میدهی و پروردگار عزیز بعد از انقضاء زیارت عاشورا با این باز هم معصیت کرد حاجتش را داد چرا برای این که اول گفت نمیکنم چون قلب و زبانش یکی بود توبهاش مورد پذیرش شد، غیر از این شخصی بود که استغفار میکرد و حضرت رضا (ع) به نظر ولایتی به او نگاه کرد به قلب او گفت: انت لیس بد مستغفرون. چون قلبت با لسانت توافق نداره. اما این جوان قلب توافق داشت و گفت: من تا آخره چهل روز هر چه معصیت کردم متعقب بر توبه شد و بالاخره من حاجتم را گرفتم خوب عزیزم. پس بنابراین عرض میشود که باید توجه به پروردگار داشت. حاصل عمر تلف کرده ایام به لهو گذرانیده به جز حیف پشیمانی نیست. یک چیزایی برای خودت در نزد خدا بگذار یا اون صلاة نیمه شب هر فرقهای که میزنی اینو به عقیده من عمل کن. همان که شیخ بهایی نوشته بود. آی پروردگار عزیز من، فقط نصف شب بلند میشد فریاد میزد. کارهای زشت هم میکرد وقتی فوت کرد هیچ کس نماز میت به او نخواند، آن وقتی که بردنش خارج شهر یک شخصی از آن بالا آمد گفت همین الان اولین جنازهای که میارند باید بهش نماز بخوانید، بله. این نصف شب را برای خودش داشت. نماز اول وقت، نماز نیمه شب هی خواهی این رو برای خودت بگذار، این عمرت هم طولانی میشود آره عزیزم. والسلام نویسنده خادم مسجد در شنبه 87/12/24 | نظر
طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم Web Template By : Samentheme.ir |
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسبها
سخن روز (75), فیلم سخنرانی های مسجد (72), هدیه روزانه سایت (35), ارتباط مستقیم با امام جماعت مسجد (25), اطلاعیه های مسجد (23), وقایع امروز (14), پرسشهای فرزندانمان -پاسخهای ما (13), عکس روز (10), مروری بر آخرین اخبار (10), شبهات و ابهامات (8), برنامه های مسجد (7), مناسبت های مذهبی (5), فیلم مراسمات مسجد (5), کلیپ (4), خلاصه سخنرانی های مسجد (3), دانش آموزان ممتاز محله پیامبر اعظم(ص) (3), آرشیو صوتی سخنرانی های مسجد (3), اخبار محله پیامبر اعظم(ص) (2), ارتباط مستقیم با مسئول پایگاه بسیج (2), پیشنهاد و انتقاد شما (2), امروز با حافظ (2), گالری عکس (2), یادداشت های امام جماعت محترم (2), هدیه روزانه (1), کاریکاتور روز (1), کمک های مردمی برای ساخت مسجد (1), ساختار مدیریتی مسجد (1), طنز روز (1), تاریخ (1), جلسه سایت (1), حدیث (1), حقوق_بشر (1), اسلام (1),
طراح قالب
|