عصر حدیث:
عصر صدوق را باید عصر حدیث نامید دوره ای که با حرکت علمی کُلینی آغاز و
با تلاش های پیگیر و بی وقفه صدوق ادامه یافت. شیخ کُلینی با این حرکت علمی
جدید، مکتب حدیث نگاری اهل بیت (ع) را آغاز کرد و دیگران از جمله شیخ صدوق بنای
مستحکم ضبط و نشر حدیث را بر آن بنیان نهادند. صدوق برای ادامه راهی که کُلینی
در آن قدم نهاده بود سفرهای علمی بسیاری انجام داد و کوشش های بی شماری کرد.
صداقت در گفتار و روایت:
از مسایلی که در علم رجال و شناخت راویان حدیث مطرح و سبب پذیرش حدیث
محدثان می شود تصریح دانشمندان این رشته علمی به اطمینان و صداقت راوی است.
عالمان دینی چنان اعتمادی بر شیخ صدوق داشته اند که تعبیر به این که ایشان مورد
اطمینان است توهین به او گفته اند. شیخ صدوق را صدوق نامیده اند زیرا در نقل
حدیث از ائمه (ع) خصوصاً امام صادق و امام باقر (ع) از راه صواب خارج نشده و در
فهم آنها به خطا نرفته است.
در کتب فقه و حدیث شیخ صدوق و پدر بزرگوار ایشان علی بن بابویه را
صدوقین می گویند اما هرگاه شیخ صدوق گفته می شود منظور پسر محمد بن علی بن
بابویه است نه پدر.
شیخ صدوق و غیبت صغری:
یکی از رویدادهای بسیار مهم سیاسی و اجتماعی زمان شیخ صدوق که آثار و
عواقب آن دامن گیر بشریت گردید، قطع رابطه ظاهری امت اسلام با امام مسلمانان و
فاصله افتادن بین مردم و رهبر معصومشان بود. پس از شهادت امام حسن عسگری در سال
260 ه. غیبت صغرای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) آغاز گشت و تا سال 329 ه.
ادامه داشت در طی این مدت افرادی بین آن حضرت و مردم به عنوان نائبان خاص رابطان
امام با مردم بودند. نواب امام در طول غیبت صغری چهار نفر بودند که از سوی امام
عصر (عجل الله تعالی فرجه) به این سمت منصوب می شدند. شیخ صدوق در اوائل نیابت سومین
نائب، حسین بن روح در حدود سال 305 دیده به جهان گشود؛ بنابراین تا سن 23 سالگی
در زمان غیبت صغری می زیسته و دوران نیابت 2 نفر از نواب خاص امام زمان را درک
کرده است که این خود از عوامل بسیار موثر در پیشرفت و تکامل علمی و خصوصاً معنوی
صدوق بوده و توانسته خود را به بلندترین قله های نورانی علم و معنویت برساند.
شیخ صدوق از دیدگاه علما و بزرگان:
همه علما و فقها بزرگ اسلام با دیده احترام و تعظیم به شیخ صدوق نگریسته
اند. عدالت او را تأیید کرده و مقام شامخ او را با عباراتی بلند تصدیق کرده اند.
از آن جمله شیخ طوسی در کتاب الفهرست می نویسد: «شیخ صدوق دانشمندی جلیل القدر و
حافظ احادیث بود و در علماء قم از نظر حفظ احادیث و کثرت معلومات مانندی نداشت.»
سید بن طاووس می فرماید:«شیخ صدوق کسی است که همه بر علم و عدالت او اتفاق نظر
دارند و علامه مجلسی در توصیف صدوق می فرماید:«شیخ صدوق از بزرگترین علمای گذشته
است»
هجرت به شهر ری:
شیخ صدوق از کسانی است که برای جمع آوری احادیث امامان معصوم (ع) به
مسافرت های بسیار رفته است در این سفرها از استادان بزرگی استفاده کرده و خود نیز به تدریس و بحث
می پرداخته است. صدوق برخی از کتاب های خود را در این سفرها تألیف کرده است. از
جمله سفرهای شیخ صدوق سفر به شهرهای بخارا، نیشابور، طوس، اصفهان و بغداد بوده
است.
صدوق سرانجام به دعوت صاحب بن عباد نخست وزیر دولت آل بویه در زمان رکن
الدوله دیلمی و مردم شهر ری، به آن شهر آمده، تشکیل حوزه و کلاس درس داد و به
تدریس فقه و احادیث اهل بیت (ع) مشغول گردید
موقعیتهای حساس زمان شیخ صدوق
یکی از
موقعیتهای قابل توجه شیخ صدوق این بود که در زمان سلطه امرای آل بویه می زیست که شیعه اثنی عشری بودند
امرای آل بویه از سال 320 تا 448 هجری قمری در ایران مرکزی ، فارس ، خوزستان ، عراق و
سواحل خلیج فارس دولت نیرومندی تشکیل داده و باعث تقویت و رواجمذهبشیعه شده
بودند.
موقعیت دیگر شیخ صدوق این بود که شخصیت بلند آوازه شیعه و وزیر دانشمند و با تدبیر رکن
الدوله «صاحب بن عباد» متوفی سال 385ه.ق در ری اداره امور مملکت را به عهده داشت، و این
خود فرصتی مناسب برای طرح کلی شیخ صدوق محدث وفقیه عالیقدر شیعهبرای بزرگداشت و
ارائه مکتب فقه و حدیث شیعه امامیه بود
وفات شیخ صدوق:
سرانجام شیخ صدوق این عالم بزرگوار پس از گذشت هفتاد و چند سال از عمر
شریف و پر برکتش در سال 1381 ه.ق دعوت حق را لبیک گفت و در شهر ری دیده از جهان
فرو بست. پیکر پاکش در میان غم و اندوه مردمان در نزدیکی مرقد مطهر حضرت
عبدالعظیم مدفون گردید.
امروزه آرامگاهش به نام ابن بابویه در شهر ری مشهور و قبر منورش
زیارتگاه مسلمانان و محل استجابت دعای مؤمنان است.
جسدی سالم پس از
900 سال!

آشکار شدن آرامگاه شیخ صدوق و پدیدار شدن جسد او
آرامگاه شیخ صدوق، درگذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهای خوارزمیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف
چندین مرتبه خراب و ویران شد و
سالها در زیر تودههای خاک پنهان گردیده بود.
در حدود سال 1238 هجری قمری،
سیل عظیمی آمد و تمام اراضی مزروعی و باغات اطراف شهرری را آب فرا گرفت و بعضی از مناطق را تخریب نمود که در این حادثه، واقعه عجیبی نیز اتفاق افتاد
و بعد از سالیانی طولانی قبر
مطهر شیخ صدوق منکشف شده و بدن شریف وی تازه و معطر و کاملا سالم و بدون هیچگونه تغییر و عیب و نقصی هویدا گردید که تفصیل این واقعه را بسیاری از بزرگان در کتب خود، مانند:
خوانساری در کتاب روضات،
تنکابنی در کتاب قصص العلمأ، مامقانی در کتاب تنقیح المقال، خراسانی در کتاب منتخب التواریخ، قمی در کتاب فوائد الرضویه و رازی در کتاب اختران فروزان ری و
همچنین در مقدمه کتب مرحوم صدوق، از
جمله کتاب کمال الدین صدوق و مقدمه کتاب خصال صدوق نقل نمودهاند.
وقتی که برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده کردند که تمام اعضاء بدن آن سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد،
و با صورتی نیکو آرمیده بود!
!

این خبر در شهرری و تهران، به
سرعت دهان به دهان گشت؛ و مردم فورا به سلطان وقت اطلاع دادند. به دستور سلطان، سریعا گروهی از علمأ و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، که در بین ایشان مرحوم حاج
آقا محمد آل آقا کرمانشاهی و مرحوم
میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیة الله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی حضور داشتند؛ انتخاب و برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا
کردند و وارد سرداب شدند و پس از تایید
اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به تفحص و جستجو نمودند.
با تفحص و بررسیهای انجام شده
در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری میشوند که بر روی آن چنین نوشته شده است:
هذا
المرقد العالم الکامل المحدث، ثقة الامحدثین، صدوق الطایفه، ابوجعفر محمد بن علی
بن حسین بن موسی بن بابویه قمی.
پس از بررسیهای کامل و پیدا
شدن این سنگ نبشته و تایید علمأ و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد مطهر شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند؛ و لذا دستور دادند، سرداب را بازسازی
کنند و در آن را بستند و حفره پدید
آمده را نیز مرمت کردند و بنایی مناسب بر آن ساختند و به بهترین وجه تزیین و آیینه کاری نمودند.
مرحوم آیة الله مرعشی نجفی
کلامی را نیز در ادامه بیان میدارند که:
مرحوم پدرم، علامه سید محمد
مرعشی نجفی میفرمودند:
من دست آن بزرگوار را بوسیدم و
دیدم که تقریبا پس از نهصد سال که از مرگ و دفن شیخ صدوق میگذرد، دست ایشان،
بسیار نرم و لطیف بود.
آری این چنین است
سرانجام عاشقان و دلدادگان کوی حضرت دوست که مس وجود خود را با کیمیای محبت او
به طلا مبدل ساختند.
منبع:
مقدمه کتاب من لا یحضره الفقیه
و کتاب روضات الجنات خوانساری.
تهیه و تنظیم حسین محمد رضا زاده
نویسنده خادم کوچک در سه شنبه 87/2/24 |
نظر