نکته:این مقاله حاصل کار پژوهشی
حجتالاسلام محمدمهدی کریمینیا
معاون پژوهش مرکز تخصصی حقوق و قضای اسلامی حوزه علمیه قم می باشد
مسئله رفق و مدارا که در سیره اجتماعی پیامبر(صلی الله علیه وآله) چه در بعد داخلی و چه در بعد بین الملل، اهمیّت بسیاری داشت، موجب اصلاح جامعه، روابط و مناسبات اجتماعی بود; چرا که در غیر این صورت زمینه ای برای هدایت و تبلیغ رسالت به وجود نمی آمد.
مقدّمه
سیره از نظر لغت به معنای سنّت، روش، مذهب، هیأت، حالت، و طریقه می باشد و در این اصطلاح عبارت است از نوع و سبک رفتار.
مورّخانی که در احوال پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) کتاب نوشتند، عنوان تاریخ خود را «سیره النبی» گذاشتند; و شاید نخستین رشته تاریخی که مورد توجّه و نظر مسلمانان قرار گرفت همین «علم السیره» باشد.
قرآن کریم، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را یک اسوه حسنه معرفی می کند: (لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً) (احزاب: 21); به تحقیق رسول خدا برای شما نمونه نیکی است، برای هر کس که امید به خدا و روز جزا دارد و بسیار یاد خدا می کند.
از نظر اسلام، پیامبر(صلی الله علیه وآله) نمونه ای برای پیروی عملی می باشد; نمونه ای که روش های عملی او در کلیه شئون فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و روابط بین الملل قابل دست یابی و پیروی برای مسلمانان است و به دلیل آنکه اسلام آخرین دین الهی است، لازم است نمونه ای تمام عیار و قابل پیروی برای همه زمان ها، در تمام شرایط داشته باشد.
مسئله رفق و مدارا که در سیره اجتماعی پیامبر(صلی الله علیه وآله) چه در بعد داخلی و چه در بعد بین الملل، اهمیّت بسیاری داشت، موجب اصلاح جامعه، روابط و مناسبات اجتماعی بود; چرا که در غیر این صورت زمینه ای برای هدایت و تبلیغ رسالت به وجود نمی آمد. خدای متعال خوش خویی و مدارای پیامبر(صلی الله علیه وآله)را این گونه تمجید می نماید: (فَبَِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ)(آل عمران: 159); به برکت رحمت الهی، در برابر مردم نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب... .
رفق و رحمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آن قدر فراگیر بود که آن حضرت حتی با دشمنان دیرینه خود، از جمله مشرکان قریش، از سر گذشت برخورد کرد. در روز فتح مسالمت آمیز و بدون خون ریزی مکّه، شخصی این جمله را تکرار می کرد: «الیوم یوم الملحمه، الیوم تستحل الحرمة» (امروز روز کشتار، جنگ و انتقام است، امروز روز شکسته شدن حرمت هاست)، اما پیامبر رحمت فرمودند: «الیوم یوم المرحمة»; امروز روز رحمت و مهربانی است. بدین سان، آن حضرت جلوی هرگونه خشونت و تندی را در مقابل مخالفان اسلام گرفت. پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مقابل چشم های نگران مشرکان قریش فرمود: «اذهبوا فانتم الطلقاء»; بروید که همه شما آزادید.
خداوند، رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) را رحمتی فراگیر معرفی کرده که رحمتش شامل همه انسان ها اعم از مسلمان و غیرمسلمان می شود: (وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ) (انبیاء: 107); ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
آن حضرت در حفظ منافع و تأمین سعادت این جهانی و آن جهانی همگان حریص است. خدای رحمان در بیان شدّت شفقت و مهربانی آن بزرگوار بر تمام بشر می فرماید: (لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ) (شعراء: 3); گویی می خواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست بدهد به خاطر اینکه ایمان نمی آورند.
مشاهده می شود که تأسف و دلسوزی و غم خواری رسول خدا(صلی الله علیه وآله)نسبت به کفّار و منکران حق، و علاقه مندی آن حضرت به سعادت و نجات بندگان تا چه حد کار را بر وی تنگ کرده که خدای تعالی از او دلجویی کرده است تا مبادا از شدّت اندوه و اهتمام به حال آنها، قالب تهی کند; زیرا آن حضرت همه آدمیان را، بدون استثنا همچون فرزندان دلبند و پاره تن خود می دانست و خیر و هدایتشان را می خواست و چون آنان را در مسیر گمراهی و هلاکت می دید، سخت اندوهگین می شد، همان گونه که پدری مهربان از هلاکت و تباهی فرزندانش دچار اندوه می شود.
پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) خود را مظهر تام رحمت و محبت الهی معرفی می نماید: «انما بعثت رحمة»; من به عنوان رحمتی (فراگیر) برانگیخته شده ام.
سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله) سیره تربیت عملی انسان است و این تربیت برترین و کامل ترین جلوه اش، در رفتار ائمه هدی(علیهم السلام)که غیر قابل تفکیک از سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله) می باشد، تجلّی پیدا کرده است. بنابراین، در این مبحث علاوه بر سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله)، به سیره امامان معصوم(علیهم السلام) نسبت به پیروان اهل کتاب نیز اشاره می شود.
سیره عملی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در نگاه کلّی
هنوز چند سالی از آغاز رسالت نگذشته بود که آوازه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در سراسر گیتی طنین انداز شد. دعوت اسلامی، همه سرزمین عرب را فرا گرفت و از آنجا به نقاط دیگر سرایت نمود. هیأت های مذهبی و قومی از نقاط مختلف به مدینه، پایگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مسلمانان می آمدند و آزادانه به تفحّص و گفت وگو می پرداختند و عده ای نیز آزادانه به دین اسلام مشرّف می شدند. پیامبر(صلی الله علیه وآله) در عین بیان دستورات الهی و دعوت حق، نهایت تواضع و فروتنی را نسبت به آنان اعمال می نمود. آن حضرت خانه ای را در مدینه برای پذیرایی از مهمان ها اختصاص داد و برخی آنان را نیز برای این منظور به منزل بعضی از اصحاب می فرستاد. وقتی بعضی از مسیحیان به دیدنش آمدند، حضرت ردایش را پهن کرد و آنان را بر آن نشاند. پیامبر(صلی الله علیه وآله) به امپراتوران روم و ایران نامه نوشت و نام خود را بر نام آنان مقدّم داشت و از آنان خواست یا مسلمان شوند و یا از جلوی او کنار روند تا بتواند مذهبش را بین ملّت ها تبلیغ نماید. آن حضرت خواستار تحقّق شرایطی بود که ملت ها بتوانند در انتخاب مکتب و جهان بینی خاص خویش تصمیم بگیرند و در صورت روشن شدن حق، آزادانه عقیده توحیدی را بپذیرند و جز خدای یگانه را نپرستند و تسلیم خواست و اراده او شوند. لازمه این رسالت آن بود که با قدرت هایی که چنین آزادی را از ملّت ها سلب نموده و مانع تحقیق و پژوهش و گرایش به آیین الهی شده بودند مبارزه شود.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در نامه هایش به رؤسای دولت های معاصر خویش، هیچ گاه پیشنهاد ادغام آنها در دولت اسلامی را مطرح ننمود، بلکه تنها آنان را به پذیرش رسالت خود و گرویدن به آیین اسلام دعوت کرد. در مواردی نیز ضمن تصریح به بقای ملک و سلطنت آنان، تداوم حاکمیتشان بر قلمرو سرزمین خویش را تضمین فرمود. جالب توجه اینکه، آن حضرت نتیجه سرپیچی آنان از این دعوت الهی را مجازات اخروی دانسته است; برای مثال، در نامه اش به پادشاه ایران و یا قیصر روم می فرماید: اگر این دعوت را نپذیری، گناه ملّت مجوس و یا مردم مصر و... به عهده تو خواهد بود; چه اینکه با عدم پذیرش سلاطین، مردم این سرزمین ها نیز از آزادی عقیدتی و گرویدن به اسلام محروم می ماندند.
سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله) متخذ از قرآن کریم است که حق حیات و رسمیّت جوامع مختلف را به صراحت تضمین می کند. آن حضرت در روابط بین الملل با ملل غیرملسمان بسیار آزادمنشانه برخورد می نمود. برای مثال، وقتی نمایندگان جامعه نصارای نجران را به حضور پذیرفت، اعتقاد ایشان را به اولوهیّت مسیح سرزنش فرمود و آنان را به قبول دین اسلام فراخواند. با این وجود، آنها را به قبول اسلام مجبور نکرد، بلکه به عکس به آنان اجازه داد برای عبادت به آیین خویش، از مسجد مدینه استفاده کنند.
رویه مسالمت آمیز پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)با مخالفان سبب شد که افراد، گروه ها و هیأت های مذهبی فراوانی، آزادانه به مدینه مهاجرت نمایند. برخی از این هیأت ها به نمایندگی از پادشاهان، از جمله پادشاه حبشه و شاهان حمیر، به مدینه اعزام شده بودند. در تاریخ، به حدود چهل هیأت مذهبی یا سیاسی اشاره گردیده که مدینه، شهر پیامبر(صلی الله علیه وآله)پذیرای آنان بوده است.
نامه های پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به زمام داران جهان
رسالت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، یک رسالت جهانی و برای همه مردم دنیاست. پیامبر(صلی الله علیه وآله) از همان روزهای اوّل بعثت اعلام کرده بود که به زودی رسالت در همه جا گسترده خواهد شد و گنج های قیصر و کسرا به زیر سلطه اسلام درخواهد آمد.
هنگامی که اسلام در سرزمین حجاز به اندازه کافی نفوذ کرد، پیامبر(صلی الله علیه وآله)، نامه های متعددی برای زمام داران بزرگ آن عصر فرستاد و در قسمتی از این نامه ها، به قدر مشترک میان ادیان آسمانی، یعنی «توحید» دعوت نمود. در ذیل به برخی از این نامه ها اشاره می شود:
1- نامه به زمامدار مصر
بسم اللّه الرحمن الرحیم. من محمّدبن عبداللّه الی المقوقس عظیم القبط. سلام علی من اتبع الهدی; امّا بعد فانی ادعوک بدعایة الاسلام، أسلم تسلم، یؤتک الله اجرک مرتین، فان تولیت فانها علیک اثم القبط، (یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَة سَوَاء بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ)(آل عمران: 64); به نام خداوند بخشنده بخشایشگر، از محمّد عبداللّه، به مقوقس بزرگ قبطیان. درود بر پیروان حق باد. من تو را به سوی اسلام دعوت می کنم، اسلام آور تا سالم بمانی، خداوند به تو دو بار پاداش دهد. (یکی برای ایمان آوردن خودت، و پاداش دیگر برای کسانی که از تو پیروی کرده، ایمان می آورند) و اگر از قانون اسلام سرباز زنی، گناه قبطیان بر تو خواهد بود. ای اهل کتاب! ما شما را به یک اصل مشترک دعوت می کنیم، به این که غیر از خداوند یگانه را نپرستیم، و کسی را شریک او قرار ندهیم، و نباید بعضی از ما، بعض دیگر را به خدایی بپذیرد، و هر گاه آنان از آیین حق سر برتابند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم.
مقوقس زمامدار مصر از طرف هرقل پادشاه روم بود و «قبطی ها» نژادی بودند که در مصر زندگی می کردند. مقوقس، فرستاده پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را تکریم و احترام نمود و به نویسنده خود دستور داد نامه ای به عربی به این مضمون برای آن حضرت بنویسد:
به محمّد فرزند عبدالله، از مقوقس بزرگ قبطیان. درود بر تو. من نامه تو را خواندم و از مقصدت آگاه گردیدم، و حقیقت دعوت تو را دریافتم. من می دانستم که پیامبری ظهور خواهد کرد ولی تصوّر می نمودم او از نقطه شام برانگیخته می شود، من مقدم فرستاده تو را گرامی داشتم.»
وی سپس به هدایایی که برای پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرستاده بود اشاره کرد و نامه را با عبارت «سلام بر تو» ختم نمود.
2. نامه به قیصر روم
بسم اللّه الرحمن الرحیم. من محمّدبن عبداللّه الی هرقل عظیم روم. سلام علی من اتبع الهدی; امّا بعد فانی ادعوک بدعایة الاسلام، أسلم تسلم یؤتک اللّه اجرک مرتین، فان تولیت فانما علیک اثم الاریسین، (یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَة سَوَاء بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ)(آل عمران: 64); از محمّد فرزند عبداللّه به هرقل بزرگ و پادشاه روم. درود بر آنها که پیروی از حق کنند. تو را به اسلام دعوت می کنم، اسلام آور تا در امان و سلامت باشی، خداوند به تو پاداش دهد (یکی پاداش ایمان خود و دیگری پاداش کسانی که به پیروی تو ایمان می آورند.) اگر از آیین اسلام روی گردانی، گناه اریسیان (نژاد رومی و جمعیّت کارگران) نیز بر تو خواهد بود. ای اهل کتاب! ما شما را به یک اصل مشترک دعوت می کنیم که غیر از خدا کسی را نپرستیم، کسی را شریک او قرار ندهیم، و بعضی از ما بعضی دیگر را به خدایی نپذیرد، هر گاه آنان از آیین حق سر برتابند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم.
قیصر روم پس از دریافت نامه، آن را گشود. ابتدای نامه که با «بسم اللّه» شروع شده بود، توجّه او را به خود جلب کرد و گفت: من غیر از نامه «سلیمان» تاکنون چنین نامه ای ندیده ام. بعد مترجم خود را خواست تا نامه را بخواند و ترجمه کند. زمامدار روم از خصوصیّات پیامبر(صلی الله علیه وآله) کسب اطلاع نمود: پیامبری از خانواده اصیل; پیش از آنکه ادعای نبوّت کند از دروغ پرهیز داشت; پیروان او رو به فزونی می باشند; طبقه اشراف با او مخالفند و افراد عادی و متوسط خواهان وی هستند. سپس قیصر روم گفت: اگر این گزارش ها صحیح باشد، حتماً او پیامبر موعود است. من اطلاع داشتم که چنین پیامبری ظهور خواهد کرد ولی نمی دانستم که از قریش خواهد بود. من حاضرم در برابر او خضوع کنم و به عنوان احترام پای او را شستوشو دهم. من پیش بینی می کنم آیین و حکومت او سرزمین روم را خواهد گرفت.
آنگاه قیصر، فرستاده پیامبر(صلی الله علیه وآله) را خواست، او را احترام کرد. پاسخ نامه پیامبر(صلی الله علیه وآله) را نوشت و هدیه ای نیز فرستاد و علاقه خود را نسبت به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در آن نامه منعکس نمود.
3. نامه به پادشاه حبشه
بسم اللّه الرحمن الرحیم. من محمّد رسول اللّه الی النجاشی عظیم الحبشه، سلام علیک فانّی احمد اللّه الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن، و أشهد ان عیسی بن مریم روح الله و کلمة القاها الی مریم البتول الطیبه الحصینة فحملت بعیسی، حملته من روحه و نفخه کما خلق آدم بیده. و انّی ادعوک الی اللّه وحده لاشریک له و الموالاة علی طاعته، و ان تتبعنی و توفق بالذی جائنی، فانّی رسول الله و انی ادعوک و جنودک الی اللّه عزّو جل، و قد بلغت و نصحت فاقبلوا نصیحتی و السّلام علی من اتبع الهدی; به نام خداوند بخشنده مهربان. نامه ای است از محمّد پیامبر خدا به شما نجاشی زمامدار حبشه. درود خدا بر شما! من خدایی را که جز او خدایی نیست ستایش می کنم; خدایی که از عیب و نقص منزّه است، و بندگان فرمانبردار او از خشم او در امانند، و او به حال بندگان ناظر و گواه است. گواهی می دهم که عیسی فرزند مریم، روحی از جانب خدا و کلمه ای است که در رحم مریم زاهد و پاکدامن قرار گرفته است. خداوند با همان قدرت و نیرویی که آدم را بدون پدر و مادر آفرید، او را نیز بدون پدر در رحم مادرش پدید آورد. من تو را به سوی خدای یگانه که شریک ندارد دعوت می کنم، و از تو می خواهم که همیشه مطیع و فرمانبردار او باشید. و از آیین من پیروی نمایید; ایمان به خدایی آورید که مرا به رسالت خود مبعوث فرمود. زمامدار حبشه آگاه باشد که من پیامبر خدا هستم. من، شما و تمام لشکریانت را به سوی خدای عزیز دعوت می کنم; و من به وسیله این نامه و اعزام سفیر به وظیفه خطیری که بر عهده داشتم عمل کردم و تو را پند و اندرز دادم، بنابراین اندرز مرا قبول کن. درود بر پیروان هدایت.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) عنایت خاصی به زمامدار حبشه داشت; چون این زمامدار مسیحی، مسلمانان را که از شرّ کفّار مکّه در آزار و اذیّت بودند، در کشور خود پناه داد و حمایت های خاص خود را نسبت به آنان مبذول داشت. پیامبر(صلی الله علیه وآله)، نامه خود را با سلام آغاز کرد و شخصاً به نجاشی زمامدار حبشه درود فرستاد، ولی در نامه های دیگر درود شخصی به کسری، قیصر و مقوقس، زمام داران ایران، روم و مصر نفرستاد، بلکه نامه را با درود کلّی «سلام بر پیروان هدایت» آغاز کرد. در واقع، پیامبر(صلی الله علیه وآله) از این طریق در حق او احترام خاصی نسبت به سایر زمام داران معاصر وی قایل شده است.
واکنش نجاشی، زمامدار حبشه: نجاشی بیشترین پذیرش و انعطاف را نسبت به اسلام نشان داد. او دعوت پیامبر(صلی الله علیه وآله) را پذیرفت و مسلمان شد ولی در مورد اعلام عمومی دعوت به مردم حبشه، به فرستاده پیامبر(صلی الله علیه وآله) چنین گفت:
من حاضرم، نبوّت وی را برای عموم مردم اعلام کنم، ولی چون فعلا زمینه برای اعلام آماده نیست، و نیروی من کم است، باید زمینه را آماده ساخت، تا دل ها به سوی اسلام متوجّه گردد. اگر برای من امکان داشت، هم اکنون به سوی پیامبرتان می شتافتم.
نجاشی نامه ای نیز به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)نوشت و صریحاً به مسلمان شدن و قبول دعوت حق اقرار نمود:
به نام خداوند بخشنده مهربان. نامه ای است به سوی محمّد، رسول خدا، از نجاشی. درود کسی که جز او خدایی نیست ]و [درود کسی که مرا به اسلام هدایت نمود، بر شما باد! نامه شما را درباره نبوّت و بشریّت حضرت عیسی زیارت نمودم. به خدای زمین و آسمان سوگند که آنچه بیان نموده بودید، عین حقیقت است و من مخالفتی با آن ندارم; و از حقیقت آیین شما نیز آگاهی یافتم و درباره مسلمانان مهاجر، تا آنجا که مقتضیات ایجاب می کرد، خدمات لازم به عمل آمد، و من اکنون به وسیله این نامه گواهی می دهم که شما فرستاده خدا و شخص راستگو ـ که کتاب های آسمانی او را تصدیق می کنند ـ می باشید، و من در حضور پسر عموی شما (جعفربن ابی طالب) مراسم اسلام و ایمان و بیعت را انجام دادم. من برای ابلاغ پیام و اسلام خود، فرزندم «رارها» را رهسپار محضر مقدستان کرده و صریحاً اعلام می دارم که من جز خود، ضامن کسی نیستم; و اگر دستور فرمایید خودم رهسپار خدمت پر فیضتان شوم. درود بر شما ای پیامبر خدا!
نامه های پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به سران کشورها، مؤید این مطلب است که اسلام از همان آغاز فکر همزیستی مسالمت آمیز با پیروارن ادیان الهی را مطرح ساخته است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در بیشتر نامه هایی که به پادشاهان جهان ـ که دارای اعتقاد الهی بودند ـ فرستاد، متن آیه ذیل را ـ که همان اعلامیه جهانی اسلام می باشد ـ مطرح کرده است: (یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَة سَوَاء بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ)(آل عمران: 64); ای اهل کتاب، بیایید تا بر سر سخنی که بین ما و شما یکسان است بایستیم و جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچ گونه شریکی نیاوریم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند، به خدایی برنگیرد و اگر رویگردان شدند، بگویید شاهد باشید که ما فرمانبرداریم.
در اسلام، جنگ برای کسب قدرت و ازدیاد ثروت شدیداً محکوم شده است. اصالت در اسلام همان «صلح» و استفاده از روش های مسالمت آمیز و دعوت به اصول مشترک است. خدای متعال در قرآن می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که در راه خدا گام برمی دارید (و به سفری برای جهاد می روید) تحقیق کنید و به کسی که اظهار صلح و اسلام می کند نگویید مسلمان نیستی به خاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا و غنایمی به دست آورید; زیرا غنیمت های بزرگی در نزد خدا (برای شما) است... .» (نساء: 94)
اسلام، جنگی را مشروع می داند که یکی از هدف های ذیل را تحقق بخشد: پیکار برای کسب آزادی، جلوگیری از نقض پیمان، از بین بردن موانع دعوت منطقی به اسلام و گرایش به آن برای کسانی که می خواهند به آیین حق بگروند ولی به وسیله قدرت ها محدود شده اند: (وَ مَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیّاً وَ اجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیراً)(نساء: 75); و چرا که در راه خدا و در راه ]آزاد سازی[ مردان و زنان و کودکان مستضعف ـ که می گویند پروردگارا ما را از این شهری که اهلش ستمگرند خارج فرما و از سوی خویش برای ما یاری و یاوری بگمار ـ کارزار نمی کنید؟
بنابراین، نامه هایی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، به عنوان دعوت اسلام به امرا، سلاطین، رؤسای قبایل و شخصیت های برجسته معنوی و سیاسی نوشته است، از شیوه مسالمت آمیز دعوت او حکایت می کند. قریب 185 نامه، از متون نامه های پیامبر که برای تبلیغ و دعوت به اسلام و یا به عنوان «میثاق و پیمان» نوشته است در دست می باشد.
همه این نامه ها حاکی از آن است که روش اسلام در دعوت و تبلیغ، منطق، و برهان بوده است، نه جنگ و شمشیر. نصایح، اندرزها، تسهیلات و نرمش هایی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در موقع بستن پیمان با ملل مذاهب مختلف از خود نشان دادند، گواهی زنده بر این مطلب است که پیشرفت اسلام زاییده نیزه و شمشیر نبوده است
نویسنده در پنج شنبه 87/1/8 |
نظر