علي اردبيلي در كتابش كشف الغمه نقل كرده ملاحظه فرمائيد، از امام زين العابدين علي ابن حسين عليهم السلام روايت است كه فرمود: (عده اي از مردم عراق خدمت حضرت آمدند، و از ابوبكر و عثمان در محضر ايشان نكوهش كردند، وقتي صحبتشان تمام شد، فرمود ممكن است به من بگوئيد كه آيا شما از مهاجرين اولين هستيد؟كه خداوند دربارة آنان فرموده:
( الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ )
گفتند خير. فرمود: پس شما از آنهايي هستيدكه خداوند در بارة آنان فرموده:
( والَّذين تبَوَّأُوا الدَّارَ وَالْأِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) .
گفتند:خير. فرمود: پس وقتي اعتراف كرديد كه از دو گروه اولي نيستيد من گواهي مي دهم كه شما از كساني هم نيستيد كه خداوند درباره آنان ميفرمايد:
( وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْأِيمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ )
بلند شويد از پيش من بيرون برويد خداوند شما را به سزايتان برساند». (اخرُجوا عَنِّي فَعَلَ اللهُ بِكُمْ).
اين است دانش و درك امام زين العابدين عليه السلام و موضع ايشان نسبت به صحابه و ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و ايشان جزو تابعين بشمار مي آيند، در مورد ستايش صحابه از يكديگر كتابها، اعم از كتب شيعه و سني فراوان است.
گواهي نهج البلاغه
كساني كه نهج البلاغه را مطالعه كرده باشند مي دانند كه سخنان بسياري با صراحت و كنايه درباره ستايش از صحابه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم وجود دارد، اما اينك يك مورد را انتخاب كرديم، چون كه در آن از قرآن كريم استدلال شده بود.حضرت علي مرتضي عليه السلام مي فرمايد:
( لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه وآله فَمَا أَرَى أَحَداً يُشْبِهُهُمْ مِنْكُمْ لَقَدْ كَانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِيَاماً يُرَاوِحُونَ بَيْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ وَ يَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِكْرِ مَعَادِهِمْ كَأَنَّ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ رُكَبَ الْمِعْزَى مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْيُنُهُمْ حَتَّى تَبُلَّ جُيُوبَهُمْ وَ مَادُوا كَمَا يَمِيدُ الشَّجَرُ يَوْمَ الرِّيحِ الْعَاصِفِ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ وَ رَجَاءً لِلثَّوَابِ ) .
« همانا ياران پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را ديدم، كسي را نمي بينم كه همانند آنان باشد. روز را ژوليده مو وگرد آلود به شب مي رسانند؛ و شب را به نوبت، در سجده يا قيام به سر مي بردند. گاه پيشاني بر زمين مي سودند وگاه گونه بر خاك، از ياد معاد چنان نا آرام مي نمودند كه گويي بر پارة آتش ايستاده بودند. ميان دو چشمشان چون زانوي بزان پينه بسته بود، از طولاني ماندن در سجود. اگر نام خدا برده مي شد چندان ميگريستند كه گريبانهايشان تر مي گرديد، ومي لرزيدند چنانكه درخت، روز تندباد لرزد، از كيفري كه بيم آن داشتند يا اميدي كه تخم آن در دل مي كاشتند».
سخنان علي عليه السلام پيرامون صحابه فراوان است. اگر نقل كنيم بطول مي انجامد، نوة ايشان امام زين العابدين كتاب هايي دارند كه درآنها براي صحابه دعا شده و از آنان ستايش به عمل آمده است: (ظاهراً اشاره به صحيفه سجاديه است). هركدام از ائمه اهل بيت عليهم السلام را كه ملاحظه كنيد اقوال فراواني درباره صحابه رضي الله عنهم و ستايش از آنان دارند، روايات فراواني آمده كه در آنها صراحتاً از خلفاي راشدين و امهات المؤمنين رضي الله عنهم اجمعين ستايش بعمل آمده است كه اگر جمع آوري شود «مثنوي هفتاد من» خواهد شد.