سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برنامه های ثابت هفتگی مسجد که پس از نماز مغرب و عشاء برگزار میگردد: شنبه ها: جلسه قرآن ، دوشنبه ها: جلسه پرسش و پاسخ ، سه شنبه ها: دعای توسل ، پنجشنبه ها: دعای کمیل ، جمعه ها: پس از نماز صبح دعای ندبه،پس از نماز مغرب و عشاء برنامه سخنرانی مذهبی

اسلایدر

مطالب اخیر وبگاه

ای اباذر بی نیازی خدا بجوی تا خدایت بی نیاز کند ، ابوذر عرض کرد : این چگونه است ای رسول خدا ؟ فرمود : به صبحانه در روز و به شام شب ، پس هر کس قناعت کند بدانچه خدا روزیش کرده ، او غنی ترین مردم است .


ای اباذر همانا خدای عزوجل فرماید : من چنان نیستم که سخن شخص حکیم و فرزانه را بپذیرم ، بلکه اندیشه و خواسته ی دل او را پذیرایم ، که اگر حال و هوای او درباره ی چیزی است که مورد رضایت و محبوب من است همان سکوت و خموشی او را به عنوان ستایش زبانی و ذکر و وقار به حساب آورم اگرچه سخن نگوید و به زبان نیاورد .


ای اباذر خدای تبارک و تعالی به صورت ها و اموال شما نگاه نمی کند بلکه به دل ها و عمل های شما نگاه می کند .


ای اباذر تقوا این جا است ، تقوا این جا است و به سینه ی مبارک خود اشاره فرمود .


ای اباذر چهار چیز است که جز شخص مؤمن بدان ها دست نیابد ؛ خموشی و آن سرآغاز عبادت است ، تواضع و فروتنی در پیشگاه خدای سبحان و ذکر و یاد خدای تعالی در هر حال و چیز اندک یعنی مال اندک .


ای اباذر به کار نیک مصمم باش اگر چه توفیق عمل آن را نیابی تا نام تو در زمره ی غافلان ثبت نشود .


ای اباذر وای به حال کسی که سخنی به دروغ گوید که مردم را بخنداند ، وای بر او ، وای بر او ، وای بر او .


ای اباذر کسی که خموشی گزیند نجات یابد و از این رو بر تو باد به راستگویی و مبادا دروغی از دهان تو بیرون آید هرگز ! ابوذر عرض کرد : توبه ی کسی که عمداً دروغ گوید چیست ؟ فرمود : استغفار و نمازهای پنجگانه آن را بشوید .

 
ای اباذر سخت بپرهیز از غیبت که به راستی غیبت از زنا بدتر است ، گوید عرض کردم : ای رسول خدا این چگونه است پدر و مادرم به فدایت ؟ فرمود : به خاطر آن که مرد زنا می کند و سپس به درگاه خدا توبه می کند و خدا توبه اش را می پذیرد ، ولی غیبت آمرزیده نشود تا آن که صاحب غیبت از او درگذرد .

برگرفته از کتاب « آینه در آینه » تالیف زهرا یزدی نژاد




نویسنده خادم مسجد در جمعه 86/3/4 | نظر
 
اِنٌک لَعَلی خُلُقٍ عَظیم

روزگاری بود میوه اش فتنه، خوراکش مردار، زندگی اش آلوده، سایه های ترس شانه های بردگان را می لرزاند. تازیانه ستم، عاطفه را از چهره ها می سترد. تاریکی، در اعماق تن انسان زوزه می کشید و دخترکان بی گناه، در خاک سرد زنده به گور می شدند. و در این هنگام بود که محمد (ص) بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید.


ای جامه بخود پیچیده ‍ـ برخیز و انذار کن (آیات ١و ٢/ سوره مدثر)

محمد به مرز چهل سالگی رسیده بود. تبلور آن رنج مایه ها در جان او باعث شده بود که اوقات بسیاری را در بیرون مکه به تفکر و دعا بگذراند، تا شاید خداوند بشریت را از گرداب ابتلا برهاند او هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراء به عبادت می گذرانید.

ـ آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود. محمد غرق دراندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید:

بخوان!

ـ محمد درهراسی و هم آلود به اطراف نگریست! صدا دوباره گفت:‌بخوان!

ـ این بار محمد بابیم و تردید گفت: من خواندن نمی دانم.

صدا پاسخ داد:

ـ بخوان به نام پروردگارت که بیافرید، آدمی را از لخته خونی آفرید، بخوان و پروردگار تو را ارجمندترین است، همو که با قلم آموخت، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت.........

و او هر چه را که فرشته وحی خوانده بود باز خواند.

ـ هنگامی که از غار پایین می آمد زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، به جذبه الوهی عشق بر خود می لرزید از این رو وقتی به خانه رسید به خدیجه که از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:

ـ مرا بپوشان، احساس خستگی و سرما می کنم!

و چون خدیجه علت را جویا شد گفت:

ـ آنچه امشب بر من گذشت بیش از طاقت من بود،‌امشب من به پیامبری برگزیده شدم!

خدیجه که از شادمانی سر از پا نمی شناخت، در حالی که روپوشی پشمی و بلند بر قامت او می پوشانید گفت:

ـ من مدتها پیش در انتظار چنین روزی بودم می دانستم که تو با دیگران بسیار فرق داری، اینک به پیشگاه خدا شهادت می دهم که تو آخرین رسول خدایی و به تو ایمان می آورم........

ـ پس از آن علی که در خانه محمد بود با پیامبر بیعت کرد.

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد


نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد


ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد


بصدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد


طربسرای محبت کنون شود معمور که طاق ابروی یار منش مهندس شد


لب از ترشح می پاک کن برای خدا که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد

کرشمه تو شرابی به عارفان پیمود که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد

چو زر عزیز وجودست شعر من آری قبول دولتیان کیمیای این مس شد

خیال آب خضر بست و جام کیخسرو بجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد

زراه میکده یاران عنان بگردانید چرا که حافظ از این راه برفت و مفلس شد




نویسنده خادم مسجد در جمعه 86/3/4 | نظر

مقام معظم رهبریوقتی نام پیامبر اعظم (ص) را می آوریم، کانه شخصیت ابراهیم، شخصیت نوح، شخصیت موسی، شخصیت عیسی، شخصیت لقمان، شخصیت همه بندگان صالح و برجسته و شخصیت امیرالمومنین و ائمه هدی( علیهم السلام) در این وجود مقدس متبلور و مجسم است.

((گزیده ای از سخنرانی مقام معظم رهبری در صحن جامع رضوی))




نویسنده خادم مسجد در جمعه 86/3/4 | نظر
<      1   2   3   4      

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها
طراح قالب
ثامن تم